Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
scallop
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallops
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
Other Matches
escallop
گوش ماهی پختن
fish-bladder
[تزئینی شبیه کیسه ماهی باد شده]
annulet
[نوار تزئینی یا ابزار مغزی دور تا دور ستون تزئینی]
sartorial
مربوط بلباس مردانه
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
sew up
دوختن
sew
دوختن
sewed
دوختن
sews
دوختن
escallop
دوختن
steek
دوختن
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
complements
تزئینی
complemented
تزئینی
complement
تزئینی
complementing
تزئینی
transfixion
بهم دوختن
To anticipate a huge raki - off out something.
کیسه دوختن
pourpoint
لحاف دوختن
frill
حاشیه دوختن بر
suture
چاک دوختن
frills
حاشیه دوختن بر
to look fixedly
چشم دوختن
skirt
دامن دوختن
skirted
دامن دوختن
skirts
دامن دوختن
eye-catcher
سازه تزئینی
colonnette
ستون تزئینی
ornamental glass
شیشه تزئینی
parget
تزئینی کردن
fix
جادادن چشم دوختن به
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
fashioner
لباس دوختن برای
furs
خز دوختن به باردار شدن
furbelow
چین دوختن روی
quilt
مثل لحاف دوختن
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
sewing
دوختن پارچه لباسی
To fix ones eyes on something.
به چیزی چشم دوختن
smock
روپوش زنانه دوختن
fixes
جادادن چشم دوختن به
smocks
روپوش زنانه دوختن
knight of the shears
لباس دوختن برای
fur
خز دوختن به باردار شدن
quilts
مثل لحاف دوختن
ninth part of a man
لباس دوختن برای
escallop
لبه تزئینی به لباس
herring-bone
[نقش تزئینی جناغی]
banderole
[نوار تزئینی مجسمه]
cushion-course
[حاشیه تزئینی نازبالش]
oxyopia
تزئینی بحد افراط
ornamental wheel ring
رینگ چرخ تزئینی
banderol
[نوار تزئینی مجسمه]
To move heaven and earth.
زمین وزمان رابهم دوختن
it puckered up in sewing
درضمن دوختن چین خورد
gaze
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
reline
پارچه کتانی تازه دوختن
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
antepagment
حاشیه های تزئینی درگاه
antepagmentum
حاشیه های تزئینی درگاه
baluster-shaft
[ستون تزئینی کوتاه و باریک]
splat
میله تزئینی پشت صندلی
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
angle-shaft
[ستون تزئینی در گوشه خارجی ساختمان]
grapevine
[تزئینی به شکل درخت انگور]
[معماری]
architrave-cornice
[پیشانی ستون بدون حاشیه ی تزئینی]
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
ball-flower
[ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
baked
پختن
cook
پختن
cooked
پختن
shirr
پختن
cooks
پختن
fire a kiln
پختن
decoct
پختن
bakes
پختن
grill
پختن
hatch
پختن
hatched
پختن
hatches
پختن
grills
پختن
grilling
پختن
bake
پختن
anneal
پختن
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
Art Deco
هنر دکو
[سبک تزئینی آمریکایی اروپائی]
antefix
[حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
antefixum
[حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
kiln
درکوره پختن
brick burning
پختن اجر
pot
در دیگ پختن
parboils
نیمه پختن
kilns
درکوره پختن
fire bricks
اجر پختن
parboiling
نیمه پختن
parboil
نیمه پختن
parboiled
نیمه پختن
pots
در دیگ پختن
potting
در دیگ پختن
To bake bread.
نان پختن
To cook food.
غذا پختن
ragout
راگو پختن
to leave no stone unturned
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
console
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
diaper
[نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
hanging
[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
braise
با اتش ملایم پختن
braised
با اتش ملایم پختن
concocts
ترکیب کردن پختن
braises
با اتش ملایم پختن
concocting
ترکیب کردن پختن
concocted
ترکیب کردن پختن
braising
با اتش ملایم پختن
coddle
اهسته جوشاندن یا پختن
autoclave
بادیگ زودپز پختن
coddling
اهسته جوشاندن یا پختن
pressure cook
تحت فشار پختن
coddled
اهسته جوشاندن یا پختن
close aneal
باز پختن مسدود
portland cement kiln
کوره پختن سیمان
concoct
ترکیب کردن پختن
coddles
اهسته جوشاندن یا پختن
nuke
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuking
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked
با ریزموج یا میکروویو پختن
nukes
با ریزموج یا میکروویو پختن
to build castles in the air
هوس خام پختن
to build castles in the air
خیالات خام پختن
To cook a pottage for some one .
<proverb>
آش براى کسى پختن .
to unstitch something
[sewing]
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
fry
روی اتش پختن تهییج
greyhound
در تاوه پختن غربال کردن
fries
روی اتش پختن تهییج
bake
پختن
[نان و کیک غیره]
frying
روی اتش پختن تهییج
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
greyhounds
در تاوه پختن غربال کردن
altar-piece
پرده نقاشی
[یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
chambranle
[قاب تزئینی دور دریچه هایی مانند درها، شومینه و غیره]
Dizlyk
[نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
to cook
پختن
[مانند سوپ و نهار و شام]
to dress
[food]
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
convenience food
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience foods
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
to d. a chinken
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
gold lace
[braids]
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
stake
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
teleost
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
panels
قاب تختهای قاب تزئینی
panel
قاب تختهای قاب تزئینی
stew
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
to put a patch on a garment
وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
sturgeon
سگ ماهی
gar
سگ ماهی
fumade
ماهی
piscium
ماهی
lunar
ماهی
haberdine
ماهی
pisces
ماهی
per mensem
ماهی
mermaid
زن ماهی
fished
ماهی
dogfish
سگ ماهی
caudal fin
دم ماهی
tartar sauce
سس ماهی
fishes
ماهی
mermaids
زن ماهی
fish
ماهی
tuna
ماهی تن
tuna fish
ماهی تن
ichthyolite
سنگوارهء ماهی
horse mackerel
ماهی برگ
ichthyophagist
ماهی خور
i went to fish
ماهی بگیرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com