Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dummies
گول زدن حریف در تجمع
dummy
گول زدن حریف در تجمع
Other Matches
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
public meeting
تجمع
congestion
تجمع
association
تجمع
associations
تجمع
forming up
تجمع
accumulation
تجمع
assembly
تجمع
aggregation
تجمع
accumulations
تجمع
traffics
تجمع مدافعان
trafficking
تجمع مدافعان
trafficked
تجمع مدافعان
traffic
تجمع مدافعان
collecting point
منطقه تجمع
assembling area
منطقه تجمع
accumulation point
نقطه تجمع
capital agglomeration
تجمع سرمایه
hive
مرکز تجمع
turout
تجمع پرسنل
assembly area
منطقه تجمع
line official
داور خط تجمع
furunculosis
تجمع چندکورک
swarmer
تجمع کننده
rendezvous area
منطقه تجمع
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
dust laden
تجمع گرد وغبار
pipe the side
تجمع گارد احترام
associations
تداعی معانی تجمع
association
تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area
منطقه تجمع قایقها
unlawful assembly
تجمع غیر قانونی
coagulation
تجمع مواد در یک ناحیه
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
line backing
دفاع پشت خط تجمع
rallying point
محل تجمع مجدد
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
pigmentation
تجمع رنگدانه ها در بافتها
rallying points
محل تجمع مجدد
number forward
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
hike
گرفتن توپ درشروع تجمع
pipe the side
فرمان تجمع گارد احترام
recall
دستور تجمع قوا دادن
recalls
دستور تجمع قوا دادن
broken field
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
sick call
تجمع برای رفتن به بهداری
hikes
گرفتن توپ درشروع تجمع
recalled
دستور تجمع قوا دادن
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
casual water
تجمع موقتی اب روی زمین
coil up
تجمع ستون در راحت باش
hiked
گرفتن توپ درشروع تجمع
snapped
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snap
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snapping
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snaps
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
to recall the troops from Mali
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
nailed
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
assembly order
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
spermatheca
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
forming up
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
gabfest
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
nail
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermathecal
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nails
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
standoff half
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
backfield line
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
cosmopolis
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
blind side
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
glaciology
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
opponent
حریف
opponents
حریف
adversary
حریف
adversaries
حریف
competitor
حریف
match
حریف
competitors
حریف
matches
حریف
challenger
حریف
challengers
حریف
rivals
حریف
rivaling
حریف
adversarial
حریف
foes
حریف
foe
حریف
rivalled
حریف
rivalling
حریف
d. cut d.
حریف
rivaled
حریف
rival
حریف
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying points
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
jack of all trades
همه فن حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
targeted
سینه حریف
target
سینه حریف
cope
حریف شدن
opponents
حریف طرف
victim
حریف ضعیف
victims
حریف ضعیف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
shadow
چسبیدن به حریف
opponent
حریف طرف
targetting
سینه حریف
copings
حریف شدن
ends
زمین حریف
ended
زمین حریف
copes
حریف شدن
coped
حریف شدن
targetted
سینه حریف
targets
سینه حریف
targeting
سینه حریف
end
زمین حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
adversary
حریف کشتی
swingman
همه فن حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
downfield
زمین حریف
drop
جاگذاشتن حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
drops
جاگذاشتن حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
head butt
با سر به حریف زدن
he was too much for me
من حریف او نبودم
charges
حمله به حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
charge
حمله به حریف
playing the man
بازی با حریف
away
زمین حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
adversaries
حریف کشتی
collective fire
تجمع اتش جنگ افزارها اتش جمع
rallied
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
go behind
به پشت حریف رفتن
dribbled
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dropping
پشت سر گذاشتن حریف دو
deceive
فریب دادن حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
dropped
پشت سر گذاشتن حریف دو
deceived
فریب دادن حریف
assorted
همه فن حریف همسر
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com