Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
on
گویی که هدف ضربه بعدی است
Other Matches
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot ball
گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
ingenuousness
رک گویی
hypophrasia
کم گویی
downrightness
رک گویی
outdpokenness
رک گویی
plain speaking
رک گویی
candour
رک گویی
soliloquy
تک گویی
candor
رک گویی
one would say
گویی
pauciloquy
کم گویی
as thought
گویی
soliloquies
تک گویی
scandal
بد گویی
so to peaking
گویی
to stab in the back
بد گویی
hypologia
کم گویی
knop
گویی
scandals
بد گویی
laconic speech
کم گویی
free spokenness
رک گویی
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
pseudology
دروغ گویی
rant
بیهوده گویی
ranted
بیهوده گویی
invective
ناسزا گویی
overstatements
گزافه گویی
overstatement
گزافه گویی
ranten
بیهوده گویی
word salad
اشفته گویی
irony
وارونه گویی
wittiness
لطیفه گویی
wittiness
بذله گویی
ironies
وارونه گویی
reticency
سکوت کم گویی
waggery
بذله گویی
revilement
ناسزا گویی
prate
یاوه گویی
contradictions
خلاف گویی
missatement
خلاف گویی
gratulation
تبریک گویی
repetitions
باز گویی
repetition
باز گویی
jocose
بذله گویی
exaggeration
گزافه گویی
jocosely
بذله گویی
open heartedness
رک گویی صداقت
disclosure
بی پرده گویی
poeticism
شعر گویی
bullshit
گزافه گویی
contradiction
خلاف گویی
rhodomontade
گزاف گویی
ranting
بیهوده گویی
ellipsis
بریده گویی
witticisms
بذله گویی
disclosures
بی پرده گویی
free spokenness
ساده گویی
so to speak
چنانکه گویی
to speak ill of
بد گویی کردن از
to fling d.
بد گویی کردن
witticism
بذله گویی
soliloquize
تک گویی کردن
somniloquy or quence
سخن گویی
knock
بد گویی کردن از
leasing
دروغ گویی
knocked
بد گویی کردن از
knocks
بد گویی کردن از
stilted speech
مطنطن گویی
premonitions
شوم گویی
premonition
شوم گویی
vituperation
ناسزا گویی
verbalization
دراز گویی
rants
بیهوده گویی
rodomontade
گزاف گویی
unreserve
بی پرده گویی
scandalum magnatum
بد گویی از بزرگان
knobs
دستگیره گویی
knob
دستگیره گویی
ambage
ابهام گویی
tachyphemia
شتابان گویی
tachylalia
شتابان گویی
self contradiction
تناقض گویی
cluttering
بریده گویی
improvisation
بدیهه گویی
tympany
گزافه گویی
agitolalia
شتابان گویی
tautologize
مکرر گویی
gossips
اراجیف بد گویی
gossiping
اراجیف بد گویی
verbosity
اطناب گویی
gossiped
اراجیف بد گویی
lallation
کودکانه گویی
idiolalia
مهمل گویی
idioglossia
نامفهوم گویی
polyphrasia
پریشان گویی
polylogia
پریشان گویی
labyrinthine speech
پریشان گویی
echolalia
پژواک گویی
echophrasia
پژواک گویی
divination
غیب گویی
facetiousness
بذله گویی
extemporization
بالبداهه گویی
divagation
پریشان گویی
iterance
باز گویی
piffle
مهمل گویی
jests
بذله گویی
restatement
باز گویی
door-knob
دستگیره گویی
metonymy
به تقریب گویی
gossip
اراجیف بد گویی
reticence
سکوت کم گویی
restatements
باز گویی
wits
بذله گویی
jest
بذله گویی
wit
بذله گویی
logorrhea
پراکنده گویی
incoherence
گسسته گویی
forebode
پیش گویی کردن
overstate
گزافه گویی کردن
grandiloquence
گزاف گویی مبالغه
overstated
گزافه گویی کردن
chicanery
ضد ونقیض گویی مغالطه
overstates
گزافه گویی کردن
exaggerating
گزافه گویی کردن
pleasantry
بذله گویی شوخی
pleasantries
بذله گویی شوخی
divining rod
چوب غیب گویی
veridical
از روی حقیقت گویی
exaggerates
گزافه گویی کردن
exaggerate
گزافه گویی کردن
hyperbolize
گزافه گویی کردن
chicaneries
ضد ونقیض گویی مغالطه
bullshit
چرند گویی کردن
fribble
یاوه گویی کردن
toucher
گویی که باجک برخوردکند
witticism
شوخی لطیفه گویی
tergiversation
بی ثباتی تناقض گویی
deliriousness
هذیان گویی
[روانشناسی]
effusively
چنانکه گویی بریزد
deliriousness
پرت گویی
[روانشناسی]
dote
پرت گویی کردن
overstating
گزافه گویی کردن
dotes
پرت گویی کردن
witticisms
شوخی لطیفه گویی
recriminative
پس دهنده بد گویی یا تهمت
bounced
جست گزاف گویی
obsequiousness
تملق مزاج گویی
corespondent
مسئول جواب گویی
logorrhea
پرحرفی وبیهوده گویی
bounces
جست گزاف گویی
quirks
مزاجی تناقض گویی
quirk
مزاجی تناقض گویی
Do you mean it ? Really ? Honestly ?
جان من ؟( جدی می گویی )
Is that so ? You dont say.
نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
natters
یاوه گویی کردن
nattering
یاوه گویی کردن
divine
غیب گویی کردن
natter
یاوه گویی کردن
divines
غیب گویی کردن
nattered
یاوه گویی کردن
hyperbole
غلو گزاف گویی
divined
غیب گویی کردن
doted
پرت گویی کردن
divining
غیب گویی کردن
gutter ball
گویی که به شیار میافتد
recriminatory
پس دهنده بد گویی یاتهمت
extravaganzas
فانتزی گزاف گویی
delirium
پرت گویی دیوانگی
extravaganza
فانتزی گزاف گویی
bounce
جست گزاف گویی
it look as if
چنین مینماید که گویی
longbows
اغراق گویی کمان دستی
mealy mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
You took the words out of my mouth.
جانا سخن از زبان ما می گویی
mealy-mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
welcoming drink
نوشیدنی خوش آمد گویی
magniloquence
قلمبه نویسی گزاف گویی
my ears burn
گویی کسی از من سخن می گوید
he made a show of goung
چنان وانمودکردکه گویی میرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com