Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to cut brake or beat a r
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
Other Matches
isolead curve
خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
linear speed
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
lead curve
خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
trails
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
To bottle up a sentiment.
احساسی رادر دل خود جمع کردن
trail
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trailed
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trailing
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
hysterectomize
بوسیله عمل جراحی زهدان رادر اوردن
cork jacket
جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
coma
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
comas
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hierarchy plus input process output
یک روش طراحی و مستندسازی برنامه که ساختارعملیاتی و گردش اطلاعات رادر سه نوع نمودار نشان میدهد
overtaking lane
خط سبقت
overtaking
سبقت
precedence
سبقت
antedated
سبقت
antedate
سبقت
precession
سبقت
competitiveness
سبقت جو
antecedence
سبقت
antedates
سبقت
competitive
سبقت جو
transcendence or cy
سبقت
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
penicillate
رشتهای
filiform
رشتهای
duplex
دو رشتهای
duplexes
دو رشتهای
unifilar
تک رشتهای
fibrinous
رشتهای
grab
سبقت گرفتن
grabbed
سبقت گرفتن
prediction angle
زاویه سبقت
lead angle
زاویه سبقت
lead lag relation
رابطه سبقت
passant
سبقت گیر
stadia line
خط انحراف سبقت
forereach
سبقت گرفتن از
precess
سبقت گرفتن
grabbing
سبقت گرفتن
lead pursuit
مسیر سبقت
leads and lags
سبقت ها و تاخیرها
lateral tell
سبقت عرضی
outguess
سبقت جستن
outmaneuver
سبقت گرفتن بر
get the start of
سبقت جستن بر
transcends
سبقت جستن
transcending
سبقت جستن
transcended
سبقت جستن
transcend
سبقت جستن
one upmanship
یک قدم سبقت
grabs
سبقت گرفتن
one-upmanship
یک قدم سبقت
outdistancing
سبقت گرفتن بر
outdistances
سبقت گرفتن بر
competitions
سبقت جوئی
competition
سبقت جوئی
lead
زاویه سبقت
GIVE WAY
سبقت آزاد
lead
سبقت هادی
overtakes
سبقت گرفتن
leads
زاویه سبقت
overtaken
سبقت گرفتن
GIVE WAY
محل سبقت
leads
سبقت هادی
overtake
سبقت گرفتن
outdistanced
سبقت گرفتن بر
exceeding
سبقت و پیشی
best
سبقت گرفتن
outdistance
سبقت گرفتن بر
to get the better of
سبقت گرفتن بر
EMM
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
half duplex
نیم دو رشتهای
string formula
فرمول رشتهای
triserial correlation
همبستگی سه رشتهای
multicore line
خط چند رشتهای
incandescent lamp
لامپ رشتهای
multicore
چند رشتهای
full duplex
کاملا دو رشتهای
fibrous protein
پروتئین رشتهای
bulbs
لامپ رشتهای
bulb
لامپ رشتهای
incandescent bulb
لامپ رشتهای
duplex channel
مجرای دو رشتهای
rbis
همبستگی دو رشتهای
biserial correlation
همبستگی دو رشتهای
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
duplexing
دو رشتهای کردن
filament lamp
لامپ رشتهای
filamentary
لیفی رشتهای
interdisciplinary
میان رشتهای
full duplex
کاملا" دو رشتهای
full duplex
تمام دو رشتهای
filamentous
لیفی رشتهای
multiple wire
چند رشتهای
single core cable
کابل یک رشتهای
string manipulation
دستکاری رشتهای
single core
هادی تک رشتهای
three core cable
کابل سه رشتهای
single conductor
هادی تک رشتهای
single conductor
سیم تک رشتهای
string operation
عملیات رشتهای
single core
کابل یک رشتهای
string file
پرونده رشتهای
overtakes
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaken
سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaking vessel
ناو درحال سبقت
overtake
سبقت گرفتن بر رد شدن از
competition
هم چشمی سبقت جویی
competitions
هم چشمی سبقت جویی
overtaking vessel
شناوه سبقت گیرنده
full duplex channel
مجرای کاملا دو رشتهای
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
continous strand furnace
کوره رشتهای دائمی
multiple conductor cable
کابل چند رشتهای
bifilar winding
سیم پیچ دو رشتهای
multiple cable
کابل چند رشتهای
multicore cable
کابل چند رشتهای
pass
سبقت گرفتن از خطور کردن
passed
سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipated
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipating
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate
پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes
سبقت گرفتن از خطور کردن
leading line
خط بستن زاویه سبقت به توپ
attract
دل ربودن
to bear away
ربودن
to carry away
ربودن
to spiritaway
ربودن
gain over
ربودن
to snatch at
ربودن
snap at
ربودن
to snap up
ربودن
to carry off
ربودن
to catch away
ربودن
to go away with
ربودن
charm
دل ربودن
to gain over
ربودن
glom
ربودن
go away with
ربودن
reave
ربودن
reive
ربودن
enchant
دل ربودن
sacque
ربودن
plundrage
ربودن
abducting
ربودن
snatched
ربودن
snatch
ربودن
grabs
ربودن
grabbing
ربودن
grabbed
ربودن
snatches
ربودن
snatching
ربودن
abducted
ربودن
abduct
ربودن
ravishes
ربودن
ravished
ربودن
ravish
ربودن
steals
ربودن
grab
ربودن
capturing
ربودن
abstracting
:ربودن
abstract
:ربودن
despoils
ربودن
despoiling
ربودن
despoiled
ربودن
despoil
ربودن
bags
ربودن
bag
ربودن
abstracts
:ربودن
hook
ربودن
captures
ربودن
capture
ربودن
seizes
ربودن
seized
ربودن
hooks
ربودن
seize
ربودن
abducts
ربودن
purloining
ربودن
snapping
ربودن
betake
ربودن
snapped
ربودن
snaps
ربودن
catch up
ربودن
steal
ربودن
carry away
ربودن
snap
ربودن
carryaway
ربودن
to walk off with
ربودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com