English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
heavier گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavies گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
Other Matches
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
fast break حمله سریع به دروازه
deciding نزدیک به دروازه حریف
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
clears دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer دورکردن گوی از نزدیک دروازه
headmen پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
headman پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
the curtain falls پرده میافتد
it is of frequent بسیار اتفاق میافتد
gutter ball گویی که به شیار میافتد
way the wind blows <idiom> چیزی که اتفاق میافتد
f. come f.served رودتر راه میافتد
dma اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
commonest آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners آنچه اغلب اتفاق میافتد
common آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
chippie ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lenght ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
combinatorial explosion موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
lineball توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
netball توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
butterfingers کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
air operated tipping gear چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
cyclic دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
speediness سریع السیر سریع
speedy سریع السیر سریع
coincidence circuit مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
hoops دروازه
goal area line خط دروازه
portals دروازه
hoop دروازه
goals دروازه
portal دروازه
goal دروازه
port دروازه
gate دروازه
gates دروازه
gateway دروازه
barbican دروازه
barbacan دروازه
gateways دروازه
hoops دروازه کروکه
wicket دروازه کوچک
starting gate دروازه شروع
hoop دروازه کروکه
goal crease محوطه دروازه
goal keeper line خط دروازه بان
goal keeper دروازه بان
own goals گل به دروازه خودی
own goal گل به دروازه خودی
tend goal دروازه بانی
wickets دروازه کوچک
tend goal حفظ دروازه
goal دروازه بان
goals دروازه بان
saved نجات دروازه
goalkeepers دروازه بان
goal tender دروازه بان
logic gate دروازه منطقی
gatekeepers دروازه بان
gatekeeper دروازه بان
gate keeper دروازه بان
keepers دروازه بان
keeper دروازه بان
goal mouth دهانه دروازه
gatepost بازوی دروازه
goal posts پایههای دروازه
gateposts بازوی دروازه
keep goal دروازه بانی
save نجات دروازه
saves نجات دروازه
goalar دروازه بان
goalkeeper دروازه بان
attacting zone منطقه دروازه
goal area منطقه دروازه
between the pipes تیر دروازه
puck stopper دروازه بان
octroi مالیات دم دروازه
in goal دروازه بان
goalies دروازه بان
goalie دروازه بان
octroi دروازه بانی
flopper دروازه بان شیرجه رو
gatehouse اطاق دروازه بان
warder نگهبان دروازه یا قصر
petard بمب دروازه ریز
gates دروازه شروع اسکی
long ball پرتاب از دور به دروازه
warders نگهبان دروازه یا قصر
gatehouses اطاق دروازه بان
offside line خط فرضی موازی با دروازه
goalposts تیرک عمودی دروازه
double reverse شوت برگردان به دروازه
upright تیرک عمودی دروازه
goalpost تیرک عمودی دروازه
standup goalie دروازه بانی ایستاده
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goal kick شوت بسوی دروازه
goalkeepers دروازه بان فوتبال
goalkeeper دروازه بان فوتبال
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
catching glove دستکش دروازه بان
shooting شوت بسوی دروازه
goal games بازیهای دروازه دار
crossbars تیرک افقی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
sally port دروازه بزرگ قلعه
goalthrow پرتاب دروازه بان
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
goal umpire دروازه بان واترپولو
gate دروازه شروع اسکی
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
sally port دروازه عبور از قلعه
shootings شوت بسوی دروازه
send-offs حرکت اسبها از دروازه شروع
defensive منطقه دفاعی شامل دروازه
stick glove دستکش کلفت دروازه بان
nineteens علامت تعویض دروازه بان
nineteen علامت تعویض دروازه بان
punch the ball مشت کردن دروازه بان
seelos دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
send off حرکت اسبها از دروازه شروع
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
gatepost تیر چار چوب دروازه
gateposts تیر چار چوب دروازه
in توپی که وارد دروازه شده
clears دفع توپ ازحوالی دروازه
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
gatehouses اطاق یازندان بالای دروازه
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
in- توپی که وارد دروازه شده
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
clearest دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer دفع توپ ازحوالی دروازه
gatehouse اطاق یازندان بالای دروازه
clear دفع توپ ازحوالی دروازه
send-off حرکت اسبها از دروازه شروع
it occurs twice a day روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
battering ram میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
peel گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
A creaking gate hang long. <proverb> یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
battering rams میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
faubourg قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
end zone منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
place kick توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
inverter دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibit ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
inhibits ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com