English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English Persian
architrave گچبری اطراف در
Other Matches
plaster works گچبری
stucco decoration گچبری تزیینی
architrave گچبری سر ستون
plaster cutting knife کارد گچبری
tool of the plasterer افزار گچبری
mantel piece گچبری دور بخاری
molded شکل دادن گچبری
beads گچبری گردو کوچک
bed moulding گچبری بالای کتیبه
bead گچبری گردو کوچک
moulded شکل دادن گچبری
molds شکل دادن گچبری
mould شکل دادن گچبری
moulds شکل دادن گچبری
fascias هزاره برجسته گچبری سر ستون
fascia هزاره برجسته گچبری سر ستون
cornices ابزارو گچبری در زیر سقف
cornice ابزارو گچبری در زیر سقف
environment اطراف
milieux اطراف
parties اطراف
milieus اطراف
environs اطراف
milieu اطراف
environments اطراف
from the four winds از اطراف
vicinity در حدود در اطراف
pericardium اطراف قلب
wry به اطراف چرخاندن
wryly به اطراف چرخاندن
ambient noise صدای اطراف
edge zone اطراف لبه
graveside اطراف قبر
periderm پوست اطراف
pappus کلاله اطراف گل
about در اطراف نزدیک
gravesides اطراف قبر
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
sides of the question اطراف موضوع
black eyes سیاهی اطراف چشم
touchline خط اطراف زمین فوتبال
port ریل اطراف ناو
to look a bout اطراف کار را پاییدن
seaward اطراف دریا روبدریا
parties متداعیین اطراف دعوی
barnyard محوطهء اطراف انبار
sea chest مکندههای اطراف ناو
look round اطراف کار را دیدن
black eye سیاهی اطراف چشم
barnyards محوطهء اطراف انبار
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
quayside زمین اطراف بارانداز
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
frame و مرز اطراف فضای پنجره
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
safe distance مسافت امن اطراف مین
whiskery موی اطراف گونه وچانه
whisker موی اطراف گونه وچانه
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
albanega [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
scrolls میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
greenest چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
border فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
selection دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selections دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com