English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 224 (13 milliseconds)
English Persian
acrography گچ کاری برجسته
Search result with all words
relief برجسته کاری
cameo برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
fretwork برجسته کاری حاشیه گذاری
boss برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing برجسته کاری ریاست کردن بر
embossing die حدیده برجسته کاری
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
relievo برجسته کاری
agrafe سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده]
agraffe سنگ سر طاق [دارای تزئینات برجسته کاری شده]
baguet [ابزار برجسته کاری کوچک]
baguette [ابزار برجسته کاری کوچک]
nagnet [ابزار برجسته کاری کوچک]
bagnette [ابزار برجسته کاری کوچک]
bas-relief برجسته کاری
boss formerly boce [بلوک منبت کاری شده برجسته]
calf's tongue [برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
hollow gorge [ربع گرد در برجسته کاری]
in cavetto [نقش برجسته کاری وارونه]
Other Matches
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
outstandingly برجسته
torose برجسته
mainline برجسته
mainlined برجسته
mainlines برجسته
predominant برجسته
illustrious برجسته
par excellence برجسته
pre-eminent برجسته
kenspeckle برجسته
laureate برجسته
strikingly برجسته
striking برجسته
illustrous برجسته
starring برجسته
in relief برجسته
staring برجسته
ridged برجسته
crowned برجسته
distinguished برجسته
conspicuous برجسته
eminent برجسته
outstanding برجسته
cordon bleu برجسته
illustrated برجسته
relief emboss برجسته
prime برجسته
rilievo برجسته
primed برجسته
primes برجسته
pre eminent برجسته
salient برجسته
prosilient برجسته
overriding برجسته
dominant برجسته
relievo برجسته
raised برجسته
of d. برجسته
prominent برجسته
stereometric خط برجسته
mainlining برجسته
masterwork برجسته
noted برجسته
stereometric برجسته
convex برجسته
eminently بطور برجسته
cordon bleu آدم برجسته
predominantly بطور برجسته
milestones مرحله برجسته
raised figure طرح برجسته
milestone مرحله برجسته
swelled برجسته شیک
distinguished برجسته مهم
swell برجسته شیک
feats کار برجسته
premier هنرپیشه برجسته
premiers هنرپیشه برجسته
swells برجسته شیک
poet laureate شاعر برجسته
high relief نقوش برجسته
palmy برجسته کامیاب
piece de resistance فقره برجسته
basso relief برجسته کوتاه
bas relif نقش کم برجسته
projection welding جوش برجسته
anaglyph تزئینات برجسته
anaglyph حجاری برجسته
alto relievo برجسته بلند
raised shoulder شانه برجسته
relief emboss نقشه برجسته
relief map نقشه برجسته
embossed برجسته شده
bossing ارباب برجسته
bosses ارباب برجسته
contour map نقشه برجسته
notbility شخص برجسته
mezzo rillievo نیم برجسته
in relief بطور برجسته
mezzo relief نیم برجسته
half relief نیم برجسته
front face سطح برجسته
laureatel شاعر برجسته
fash butt welding جوش برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
embossed alphabet الفبای برجسته
emboss برجسته کردن
magnific معروف برجسته
egregious برجسته نمایان
drop shadow سایه برجسته
illustriously برجسته وار
bossed ارباب برجسته
boss ارباب برجسته
topography برجسته نگاری
topographic map نقشه برجسته
tyupical نوبهای برجسته
personage شخص برجسته
humdingers تفوق برجسته
humdinger تفوق برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
premieres هنرپیشه برجسته
premiered هنرپیشه برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
bas-reliefs نقش کم برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-relief نقش کم برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief نقش کم برجسته
to stand out برجسته بودن
to put forward برجسته نمودارکردن
to make one's mark برجسته شدن
saleint برجسته چشمگیر
saleintiant برجسته چشمگیر
salient pole قطب برجسته
signalize برجسته کردن
signally بطور برجسته
smatt برجسته زیرکانه
stand out برجسته بودن
stand out برجسته عالی
stereoscopic برجسته بینی
effigy تصویر برجسته
effigies تصویر برجسته
stereoscopic برجسته بین
stereoscopics برجسته نمایی
stucco relief گچبریهای برجسته
bas relief برجسته کوتاه
leading عمده برجسته
aegicranium آذین برجسته سر
aegicrane آذین برجسته سر
project برجسته بودن
personages شخص برجسته
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
feat کار برجسته
bas relif نقوش برجسته
projected برجسته بودن
projects برجسته بودن
contour نقشه برجسته
relief حجاری برجسته
affigy تصویر برجسته
perspective spatial model مدل برجسته بینی
brocade پارچه ابریشمی گل برجسته
landmarks واقعه برجسته راهنما
raised type حروف برجسته برای
stereometric وابسته بترسیمات برجسته
goffer مجعدکردن برجسته کردن
bell-cast [لبه ی برجسته بام]
person of f. شخص برجسته یا با نفوذ
living picture نمایش یاتصویر برجسته
blebby برجسته یاحباب دار
landmark واقعه برجسته راهنما
stereoscope دستگاه برجسته بین
snarled بغرنجی برجسته کردن
snarling بغرنجی برجسته کردن
snarls بغرنجی برجسته کردن
stereoscopic pair زوج برجسته بینی
noticeable قابل ملاحضه برجسته
markedly بطور برجسته یا محسوس
stereoscopy سیستم برجسته بینی
low relief نقش نیم برجسته
bosomy دارای پستان برجسته
bosomed دارای سینه برجسته
bigwigs شخص مهم و برجسته
bigwig شخص مهم و برجسته
bold faced type حروف سیاه برجسته
relief map نقشه برجسته نما
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
brilliantly چنانکه برجسته باشد
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
snarl بغرنجی برجسته کردن
papillary lines خطهای برجسته انگشتها
to bring out in relief برجسته یا روشن کردن
oner شخص یا چیز برجسته
distinguished rug قالی با ارزش و برجسته
bank قسمت برجسته سر پیچ
biggest ستبر ادم برجسته
vectograph عکس برجسته بینی
convex fillet weld جوش نواری برجسته
banks قسمت برجسته سر پیچ
illustriously بطور برجسته مشهورانه
big ستبر ادم برجسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com