Dictiornary-Farsi | گیاه شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
herbalist	گیاه شناس
herbalists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
botanists	گیاه شناس
herborist	گیاه شناس


Other Matches

lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
isomorph	جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear	خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte	گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb	گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder	گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
wildling	گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte	گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
hemp	گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
craniologist	کله شناس
bryologist	خزه شناس
cosmologist	کیهان شناس
ontologist	هستی شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
cosmographer	کیهان شناس
muscologist	خزه شناس
carpologist	میوه شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
climatologist	اقلیم شناس
characterologist	منش شناس
oenologist	شراب شناس
craniologist	جمجمه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
parasitologist	انگل شناس
petrologist	سنگ شناس
phenomenologist	پدیده شناس
philologer	زبان شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
philologist	واژه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
acoustician	صدا شناس
actinolagy	پرتو شناس
operation decoder	عمل شناس
bacteriologist	میکرب شناس
orientalist	خاور شناس
astronmer	ستاره شناس
arborist	درخت شناس
orologist	کوه شناس
anatomist	کالبد شناس
osteologist	استخوان شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
paleontologist	دیرین شناس
philologist	زبان شناس
ideologist	ارمان شناس
mythologist	اساطیر شناس
metallographer	فلز شناس
methodologist	اسلوب شناس
microbiologist	میکرب شناس
gemologist	گوهر شناس
fossilist	سنگواره شناس
mineralogist	معدن شناس
musicologist	موسیقی شناس
heliologist	افتاب شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
lexicologist	لغت شناس
lithologist	سنگ شناس
petologist	سنگ شناس
lunarian	ماه شناس
ornithologist	پرنده شناس
myologist	ماهیچه شناس
feal	وفیفه شناس
mythologist	اسطوره شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
decoder	رمز شناس
cytology	یاخته شناس
cytology	سلول شناس
numismatist	سکه شناس
numismatist	مدال شناس
crystallographer	بلور شناس
duteous	گماشت شناس
etymologer	اشنقاق شناس
mythologist	افسانه شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
self knowing	خود شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
neurologist	عصب شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
gourmets	خوراک شناس
loyal	وفیفه شناس
serologist	سرم شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
spectroscopist	طیف شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
ecologists	بوم شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
biologist	زیست شناس
naturalists	طبیعت شناس
ethnologists	قوم شناس
pathologists	اسیب شناس
criminologist	جرم شناس
geologist	زمین شناس
ethnologist	قوم شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
pathologist	اسیب شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
naturalist	طبیعت شناس
gourmet	خوراک شناس
rhythmist	سجع شناس
technologist	حرفه شناس
therapeutist	درمان شناس
pteridologist	سرخس شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
conchologist	صدف شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
godly	خدا شناس
conscientious	وفیفه شناس
topologist	مکان شناس
physiognomist	قیافه شناس
phonologist	صوت شناس
phrenologist	جمجمه شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
astronomer	ستاره شناس
astronomers	ستاره شناس
pteridologist	کرف شناس
weather wise	هوا شناس
selenographer	ماه شناس
punctual	وقت شناس
vermeologist	کرم شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
feal	نمک شناس باوفا
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
environmentalists	محیط زیست شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
selenologist	دانشمند ماه شناس
carcinology	سخت پوست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
duteous	وفیفه شناس مطیع
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
vegetable	گیاه
plant	گیاه
herb	گیاه
greenstuff	گیاه
herbage	گیاه
plants	گیاه
lungwort	شش گیاه
herbs	گیاه
sweet rush	گور گیاه
the stem of a plant	ساقه گیاه
legumen	گیاه خوردنی
lemon grass	گور گیاه
waterweed	گیاه ابزی
lithophyte	گیاه سنگ زی
mandragora	مهر گیاه
vegetive	گیاه پرور
manragora	مردم گیاه