Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
Other Matches
entoil
گیرانداختن
knots
گیرانداختن
mesh
گیرانداختن
knot
گیرانداختن
meshing
گیرانداختن
circumvent
گیرانداختن
circumvented
گیرانداختن
circumventing
گیرانداختن
circumvents
گیرانداختن
meshes
گیرانداختن
complicates
پیچیده کردن
complicate
پیچیده کردن
complicating
پیچیده کردن
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
intricate
پیچیده
complexes
پیچیده
metaphsical
پیچیده
complexes
:پیچیده
tortile
پیچیده
perplexing
پیچیده
crabby
پیچیده
tangled
پیچیده
intorted
در هم پیچیده
complicated
پیچیده
crimpy
پیچیده
crackly
پیچیده
sigmoid
پیچیده
in a tangle
پیچیده
jigsaws
پیچیده
jigsaw
پیچیده
obscurant
پیچیده
muffled
پیچیده
wreathy
پیچیده
complex
پیچیده
complex
:پیچیده
indirect
پیچیده
gordian
پیچیده
abstruse
پیچیده
revolute
پیچیده
involved
پیچیده
verticillate
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
wrapped
پیچیده
restiform
پیچیده
implex
پیچیده
sophisticate
پیچیده
involute
پیچیده شدن
twisted strata
لایههای پیچیده
intricately
بطور پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
wound
پیچیده شدن
convolute
بهم پیچیده
curly chip
براده پیچیده
interlaced
بهم پیچیده
wounding
پیچیده شدن
wounds
پیچیده شدن
complicacy
کار پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
rolls
چیز پیچیده
recondite
عمیق پیچیده
complexities
پیچیده شدن
complexity
پیچیده شدن
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
perplexingly
بطور پیچیده
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
rolled
چیز پیچیده
roll
چیز پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
convoluted
بهم پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
complex multiplet
چندتایی پیچیده
writhen
درهم پیچیده
perplexed
مبهوت پیچیده
crump
پیچیده چین دار
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
convolve
بهم پیچیده شدن
unintelligible
پیچیده غیر صریح
volute
طومار پیچیده طوماری
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
twisted pair
جفت پیچیده شده
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
complex instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
cisc
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
The human brain is a complex organ .
مغز انسان عضو پیچیده یی است
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
diffusion
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
complementary metal oxide semiconductor
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
quads
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quad
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quadrangles
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
quadrangle
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
coordinate
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
angle-volute
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
directories
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
tessellate
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
ate
که میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را در مورد خطاها یا اشتباهها بررسی کند
mysticism
در عرصه سیاست به استفاده ازروشهای پیچیده و اسرارامیزدر تاسیسات سیاسی اطلاق میشود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
VBA
زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
Shockwave
سیستم سافت Maecromedia که به جستجو گر وب امکان نمایش جلوههای پیچیده چند رسانهای میدهد
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
gate
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
rf
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
locknut
مهرهای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود مهره قفل شو
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
plotter
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
plotters
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
databases
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database
مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
detect
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detects
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
complexes
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
ethernet
شبکه توپولوژی ستاره که از کابل جفت سیم پیچیده شده استفاده میکند و داده را تا مگابایت ارسال میکند. معمولاگ Baset نامیده میشود
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
scans
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scanned
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
scan
فرآیند تبدیل سیگنال ویدیویی بهم پیچیده به سیگنال صاف یا یک سیگنال مرکب به سیگنال جدای RGB
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wires
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
false selvage
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
geometric design
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com