English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
Other Matches
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
vertical سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
frontages ملوان جبهه جبهه
frontage ملوان جبهه جبهه
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
eot maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
lappets [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
rear echelon قسمت عقب جبهه عقب جبهه
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
vaward جبهه
flank جبهه
front جبهه
flanked جبهه
flanking جبهه
fanades جبهه
front view جبهه
faces جبهه
face جبهه
sinciput جبهه
facade جبهه
facades جبهه
deploys جبهه
deploying جبهه
deploy جبهه
fronting جبهه
popular front جبهه ملی
liners سرباز خط جبهه
out of line خارج از خط جبهه
line replacement تعویض خط جبهه
penetration نفوذ در جبهه
liner سرباز خط جبهه
superficies نما جبهه
line جبهه جنگ
lines جبهه جنگ
split از جبهه دورافتادن
wave front جبهه موج
battle line خط جبهه ناوها
front جبهه هوا
front lines خط مقدم جبهه
frontages عرض جبهه
frontage عرض جبهه
water front جبهه رطوبتی
tympanon جبهه کلیسا
tympanum جبهه کلیسا
tympan جبهه کلیسا
fronting جبهه هوا
warmfront جبهه گرم
fronting منادی جبهه جنگ
warm front جبهه هوای گرم
front منادی جبهه جنگ
pocket پیش رفتگی خط جبهه
popular front جبهه خلق ملی
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
cold fronts جبهه هوای سرد
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
warm fronts جبهه هوای گرم
pockets پیش رفتگی خط جبهه
front lines خطوط جلو جبهه
lateral control کنترل در عرض جبهه
cold front جبهه هوای سرد
linesmen سربازخط جبهه خط بان
wave front جبهه امواج رادیویی
linesman سربازخط جبهه خط بان
strongside مربوط به جبهه قوی زمین
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
orthograph تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
logic seeking انتهای خط وط
end of line انتهای خط
end of transmission انتهای مخابره
end of reel انتهای حلقه
end of record انتهای مدرک
depth انتهای پرز
end of message انتهای پیام
returning نشانههای انتهای خط
end of medium انتهای رسانه
returned نشانههای انتهای خط
end of massage انتهای پیام
return نشانههای انتهای خط
loose end انتهای تاریانخ
loose end انتهای شل هرچیزی
fluke انتهای دم نهنگ
flukes انتهای دم نهنگ
loose ends انتهای شل هرچیزی
end of volume انتهای جلد
cable tail انتهای سیم
bitter end انتهای درد
loose ends انتهای تاریانخ
end of line انتهای سطر
baselines خط انتهای زمین
end of file انتهای فایل
end of form انتهای ورقه
batang son انتهای کف دست
pipehead انتهای خط لوله
dead burned انتهای اشتعال
drill tang انتهای مته
rear court انتهای زمین
end of file انتهای پرونده
baseline خط انتهای زمین
cow's tail انتهای طناب
returns نشانههای انتهای خط
sinks دریافت انتهای خط ارتباتی
baseliner بازیگر انتهای زمین
furnace discharged end انتهای تخلیه کوره
end of transmission block انتهای بلاک مخابره
backstop حصار انتهای زمین
baselines خط انتهای زمین والیبال
head انتهای میز بیلیارد
flip turn برگشت انتهای استخر
loop درو در انتهای خرک
looped درو در انتهای خرک
baseline خط انتهای زمین والیبال
loops درو در انتهای خرک
baseline خط انتهای زمین تنیس
eom انتهای پیام essage
formee دارای انتهای مربع
sink دریافت انتهای خط ارتباتی
etb انتهای بلاک مخابره
baselines خط انتهای زمین تنیس
end of tape marker علامت انتهای نوار
cable اتصال در انتهای کامل
cabled اتصال در انتهای کامل
end of job card کارت انتهای کار
ends کد نشان دهنده انتهای خط
thereis no end to it انتهای برای ان نیست
nock شکاف انتهای کمان
swan neck انتهای خمیده لوله
end کد نشان دهنده انتهای خط
ST connector اتصالی در انتهای فیبرنوری
palmate دارای انتهای پهن
ended کد نشان دهنده انتهای خط
end of tape mark نشان انتهای نوار
saphead انتهای نقب نظامی
finishes انتهای فرآیند یا تابع
end of data marker نشانگر انتهای داده ها
end of tape marker نشانگر انتهای نوار
riblet انتهای دنده گوسفند
end of file mark نشان انتهای پرونده
finish انتهای فرآیند یا تابع
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
receptors گیرنده
prehensile گیرنده
barrage reception سد گیرنده
fetching گیرنده
touching گیرنده
adopter گیرنده
assignee گیرنده
acceptor گیرنده
accipient گیرنده
payees گیرنده
recipient گیرنده
sensor گیرنده
recipients گیرنده
catcher گیرنده
consignee گیرنده
receptor گیرنده
payee گیرنده
catchy گیرنده
catchiest گیرنده
receiver گیرنده
addressee گیرنده
reciptacle گیرنده
receivers گیرنده
getter گیرنده
reciever گیرنده
grantee گیرنده
addressees گیرنده
prehensory گیرنده
catchier گیرنده
prehensorial گیرنده
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
end کد نشان دهنده انتهای رکورد
tin-plated tails سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
trailing edge انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
croup انتهای خرک نزدیک ژیمناست
ends کد نشان دهنده انتهای رکورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com