English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
feoffee گیرنده تیول
Other Matches
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
feu تیول
fiefs تیول
fief تیول
vassalage تیول
feudality تیول
fiet تیول
feoffee تیول دار
feoffment واگذاری تیول
feoffment سندواگذاری تیول
feoffor تیول بخش
feudalism تیول گرایی
seignior صاحب تیول
feoffer تیول بخش
liege صاحب تیول
feudal تیول گرای
feudary صاحب تیول
feudatory صاحب تیول
enfeoff تیول بخشیدن
infeudation واگذاری به تیول
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
lord paramount صاحب تیول عمده
mansion house خانه صاحب تیول
feudal وابسته به تیول فئودال
feudatory تابع شرایط تیول
seigniorial وابسته بصاحب تیول
manor houses خانه ارباب یا صاحب تیول
manor house خانه ارباب یا صاحب تیول
seignorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
seigniorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
quitrent اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
feudally به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
vassals رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
vassal رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
subinfeudate اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
getter گیرنده
assignee گیرنده
grantee گیرنده
receptors گیرنده
accipient گیرنده
adopter گیرنده
touching گیرنده
prehensile گیرنده
acceptor گیرنده
consignee گیرنده
fetching گیرنده
payee گیرنده
recipients گیرنده
recipient گیرنده
sensor گیرنده
payees گیرنده
catcher گیرنده
barrage reception سد گیرنده
receptor گیرنده
reciptacle گیرنده
catchiest گیرنده
catchy گیرنده
addressees گیرنده
prehensorial گیرنده
prehensory گیرنده
reciever گیرنده
receiver گیرنده
addressee گیرنده
receivers گیرنده
catchier گیرنده
volumetric receptor گیرنده حجمی
clocker گیرنده وقت
chemoreceptor گیرنده شیمیایی
two valve receiver گیرنده دو لامپی
tube receiver گیرنده لامپی
transreceiver فرستنده و گیرنده
television receiver گیرنده تلویزیونی
concluder نتیجه گیرنده
thermoreceptor گیرنده دمایی
tither عشر گیرنده
transceiver فرستنده و گیرنده
communication receiver گیرنده مخابرات
transferee تحویل گیرنده
cessionary انتقال گیرنده
transferee انتقال گیرنده
amateur receiver گیرنده اماتور
auto radio گیرنده اتومبیل
bailee تحویل گیرنده
baroreceptor گیرنده فشار
beat receiver گیرنده تداخلی
bribee رشوه گیرنده
payees گیرنده وجه
cell receptor گیرنده سلولی
catch of guage گیرنده بارانسنج
iterant ازسر گیرنده
passcatcher گیرنده پاس
pawnee رهن گیرنده
itching palm دست گیرنده
photoreceptor گیرنده نور
pledgee وثیقه گیرنده
pledgee رهن گیرنده
mechanic recepter گیرنده مکانیکی
proprioceptor گیرنده عضلانی
offtake canal کانال گیرنده
nociceptor گیرنده درد
loanee وام گیرنده
inductance گیرنده انرژی
high fidelity receiver گیرنده رابط
grantee انتقال گیرنده
grabber hand دست گیرنده
mortgagee رهن گیرنده
fondler اغوش گیرنده
radio receiver گیرنده رادیویی
receiving antenna انتن گیرنده
receiving set دستگاه گیرنده
distilling receiver گیرنده تقطیر
distance receptor گیرنده دوربرد
decision maker تصمیم گیرنده
rejuvenescent جوانی از سر گیرنده
crystal set گیرنده اشکارساز
revenger انتقام گیرنده
single circuit receiver گیرنده یک مداره
sound probe گیرنده صوتی
donee گیرنده هبه
donee گیرنده هدیه
receiving set گیرنده رادیویی
exteroceptor گیرنده برونی
exempted , adressee گیرنده استثنایی
interoceptor گیرنده درونی
interoceptor گیرنده احشایی
enteroceptor گیرنده درونی
enteroceptor گیرنده احشایی
donee هبه گیرنده
consignee گیرنده امانت
acceptor level تراز گیرنده
receiver فرف گیرنده
striking موثر گیرنده
opiate receptor گیرنده افیونی
receiver گیرنده رادیویی
decreasing نقصان گیرنده
payee گیرنده وجه
borrower وام گیرنده
borrower قرض گیرنده
strikingly موثر گیرنده
jams سد گیرنده پاس
receivers دستگاه گیرنده
receivers گیرنده رادیویی
receiver دستگاه گیرنده
receivers فرف گیرنده
trainees تعلیم گیرنده
comprehensive فرا گیرنده
trainee تعلیم گیرنده
jam سد گیرنده پاس
acquisitive فرا گیرنده
prepossessing گیرنده جالب
determiner تصمیم گیرنده
borrowers قرض گیرنده
jammed سد گیرنده پاس
determiners تصمیم گیرنده
borrowers وام گیرنده
platform رسانگر حامل گیرنده
platforms رسانگر حامل گیرنده
determinant تصمیم گیرنده عاجز
determinants تصمیم گیرنده عاجز
pressure points نقطههای گیرنده فشار
feoffee زعیم انتقال گیرنده
printing receiving apparatus دستگاه گیرنده ثبات
receiver output volume شدت صوت گیرنده
receiver gating ولت افزایی گیرنده
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
receptor ستاره مساعد گیرنده
long wave receiver گیرنده موج بلند
receiver دستگاه گیرنده بی سیم
iterative ازسر گیرنده تکراری
receivers دستگاه گیرنده بی سیم
mains receiving set دستگاه گیرنده شبکه
alienee گیرنده مال موردانتقال
receptors ستاره مساعد گیرنده
overtaking vessel شناوه سبقت گیرنده
annuitant گیرنده مستمری سالیانه
marginal borrower وام گیرنده نهائی
periclinal ازهمه سو شیب گیرنده
donee country کشور کمک گیرنده
directional reciever گیرنده جهت دار
holders گیرنده اشغال کننده
decision making unit واحد تصمیم گیرنده
superheterodyne receiver گیرنده سوپر هترودین
holder گیرنده اشغال کننده
d.c. reciever گیرنده جریان دائم
transceiver دستگاه گیرنده فرستنده
zero beat تنظیم موج گیرنده
catcher فرفرههای گیرنده محصول
addresses نشانی گیرنده پیام
color zones مناطق گیرنده رنگ
borrowers عاریه گیرنده مقترض
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com