Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
distance receptor
گیرنده دوربرد
Other Matches
distal
دوربرد
longer-range
دوربرد
long-range
دوربرد
backward
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
telecommunication
ارتباط دوربرد
distal stimulus
محرک دوربرد
distal variable
متغیر دوربرد
distance vision
دید دوربرد
distal response
پاسخ دوربرد
requesting
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
qualifiers
انتخاب شده برای دوربرد
qualifier
انتخاب شده برای دوربرد
signalling
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
internal telecommunications unions
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
sensor
گیرنده
recipient
گیرنده
payee
گیرنده
catcher
گیرنده
addressee
گیرنده
addressees
گیرنده
getter
گیرنده
grantee
گیرنده
receiver
گیرنده
recipients
گیرنده
consignee
گیرنده
receivers
گیرنده
assignee
گیرنده
touching
گیرنده
receptors
گیرنده
acceptor
گیرنده
prehensile
گیرنده
fetching
گیرنده
payees
گیرنده
catchy
گیرنده
accipient
گیرنده
reciptacle
گیرنده
prehensorial
گیرنده
barrage reception
سد گیرنده
prehensory
گیرنده
reciever
گیرنده
catchier
گیرنده
catchiest
گیرنده
adopter
گیرنده
receptor
گیرنده
crystal set
گیرنده اشکارساز
decision maker
تصمیم گیرنده
cessionary
انتقال گیرنده
distilling receiver
گیرنده تقطیر
communication receiver
گیرنده مخابرات
bribee
رشوه گیرنده
catch of guage
گیرنده بارانسنج
cell receptor
گیرنده سلولی
baroreceptor
گیرنده فشار
bailee
تحویل گیرنده
auto radio
گیرنده اتومبیل
nociceptor
گیرنده درد
amateur receiver
گیرنده اماتور
acceptor level
تراز گیرنده
clocker
گیرنده وقت
concluder
نتیجه گیرنده
determiners
تصمیم گیرنده
consignee
گیرنده امانت
chemoreceptor
گیرنده شیمیایی
determiner
تصمیم گیرنده
beat receiver
گیرنده تداخلی
transceiver
فرستنده و گیرنده
tither
عشر گیرنده
thermoreceptor
گیرنده دمایی
television receiver
گیرنده تلویزیونی
sound probe
گیرنده صوتی
single circuit receiver
گیرنده یک مداره
revenger
انتقام گیرنده
rejuvenescent
جوانی از سر گیرنده
receiving set
گیرنده رادیویی
receiving set
دستگاه گیرنده
receiving antenna
انتن گیرنده
transferee
تحویل گیرنده
transferee
انتقال گیرنده
transreceiver
فرستنده و گیرنده
volumetric receptor
گیرنده حجمی
two valve receiver
گیرنده دو لامپی
tube receiver
گیرنده لامپی
radio receiver
گیرنده رادیویی
proprioceptor
گیرنده عضلانی
pledgee
رهن گیرنده
grabber hand
دست گیرنده
fondler
اغوش گیرنده
feoffee
گیرنده تیول
exteroceptor
گیرنده برونی
exempted , adressee
گیرنده استثنایی
interoceptor
گیرنده درونی
interoceptor
گیرنده احشایی
enteroceptor
گیرنده درونی
enteroceptor
گیرنده احشایی
donee
هبه گیرنده
donee
گیرنده هدیه
grantee
انتقال گیرنده
high fidelity receiver
گیرنده رابط
inductance
گیرنده انرژی
pledgee
وثیقه گیرنده
photoreceptor
گیرنده نور
pawnee
رهن گیرنده
passcatcher
گیرنده پاس
opiate receptor
گیرنده افیونی
offtake canal
کانال گیرنده
mortgagee
رهن گیرنده
mechanic recepter
گیرنده مکانیکی
loanee
وام گیرنده
iterant
ازسر گیرنده
itching palm
دست گیرنده
donee
گیرنده هبه
receiver
فرف گیرنده
prepossessing
گیرنده جالب
acquisitive
فرا گیرنده
decreasing
نقصان گیرنده
receivers
فرف گیرنده
trainees
تعلیم گیرنده
comprehensive
فرا گیرنده
strikingly
موثر گیرنده
striking
موثر گیرنده
trainee
تعلیم گیرنده
receivers
گیرنده رادیویی
receivers
دستگاه گیرنده
receiver
گیرنده رادیویی
receiver
دستگاه گیرنده
payee
گیرنده وجه
payees
گیرنده وجه
jam
سد گیرنده پاس
jams
سد گیرنده پاس
borrower
قرض گیرنده
jammed
سد گیرنده پاس
borrower
وام گیرنده
borrowers
قرض گیرنده
borrowers
وام گیرنده
determinants
تصمیم گیرنده عاجز
pressure points
نقطههای گیرنده فشار
color zones
مناطق گیرنده رنگ
platform
رسانگر حامل گیرنده
feoffee
زعیم انتقال گیرنده
determinant
تصمیم گیرنده عاجز
consignee
گیرنده کالای ارسالی
directional reciever
گیرنده جهت دار
donee country
کشور کمک گیرنده
decision making unit
واحد تصمیم گیرنده
periclinal
ازهمه سو شیب گیرنده
d.c. reciever
گیرنده جریان دائم
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
receiver gating
ولت افزایی گیرنده
receiver output volume
شدت صوت گیرنده
overtaking vessel
شناوه سبقت گیرنده
receivers
دستگاه گیرنده بی سیم
zero beat
تنظیم موج گیرنده
superheterodyne receiver
گیرنده سوپر هترودین
transceiver
دستگاه گیرنده فرستنده
annuitant
گیرنده مستمری سالیانه
alienee
گیرنده مال موردانتقال
holder
گیرنده اشغال کننده
holders
گیرنده اشغال کننده
borrower
عاریه گیرنده مقترض
receptors
ستاره مساعد گیرنده
iterative
ازسر گیرنده تکراری
receptor
ستاره مساعد گیرنده
long wave receiver
گیرنده موج بلند
platforms
رسانگر حامل گیرنده
receiver
دستگاه گیرنده بی سیم
printing receiving apparatus
دستگاه گیرنده ثبات
catcher
فرفرههای گیرنده محصول
mains receiving set
دستگاه گیرنده شبکه
borrowers
عاریه گیرنده مقترض
marginal borrower
وام گیرنده نهائی
addresses
نشانی گیرنده پیام
addressed
نشانی گیرنده پیام
address
نشانی گیرنده پیام
large hande a
دارای دست بگیر گیرنده
broadcast
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
broadcasts
ارسال داده به چندین گیرنده 2-
prehensive
گیرنده دارای قوه قبض
exempted , adressee
گیرنده معاف از اجرای دستور
donatory
گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
receptors
دستگاه گیرنده وان حمام
carrige forward
کرایه به عهده گیرنده کالا
split end
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
remittee
گیرنده وجه فرستاده شده
receptor
دستگاه گیرنده وان حمام
pyrophorous
اتش گیرنده مجاورت هوا
to address
نشانه گیرنده را روی پاکت گذاشتن
aurigae
ممسک الاعنه گیرنده ریسمان اوریگا
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
grantee
انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
high fidelity
دستگاه گیرنده عالی وخوش صدا
price taker
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
auriga
ممسک الاعنه گیرنده ریسمان اوریگا
responsor
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
backwards
ارسال داده کنترل شده توسط گیرنده
backward
ارسال داده که توسط گیرنده کنترل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com