English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mechanic recepter گیرنده مکانیکی
Other Matches
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
mechanical مکانیکی
gadgets مکانیکی
mechnical مکانیکی
gadget مکانیکی
mechanical resolution تراکم مکانیکی
ultrasonic نوسانات مکانیکی
mechanical drawing ترسیم مکانیکی
mechanical de icing یخ زدایی مکانیکی
bucket بیل مکانیکی
power shovel بیل مکانیکی
mechanical advantage مزیت مکانیکی
grab excavator بیل مکانیکی
grab crane بیل مکانیکی
actuator عملگر مکانیکی
mechanic هنرور مکانیکی
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
mechanical efficiency بازده مکانیکی
mechanical energy انرژی مکانیکی
mechanicalness خاصیت مکانیکی
mechanical translation ترجمه مکانیکی
mechanical equipment تجهیزات مکانیکی
mechanically بطور مکانیکی
automaton ادم مکانیکی
automatons ادم مکانیکی
mechanical stimulation تحریک مکانیکی
mechanician هنرور مکانیکی
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
shovel بیل مکانیکی
shoveled بیل مکانیکی
shoveling بیل مکانیکی
mechanical stabilization استوارسازی مکانیکی
shovelled بیل مکانیکی
shovelling بیل مکانیکی
shovels بیل مکانیکی
mechanotherapy معالجه مکانیکی
mechanical properties خواص مکانیکی
mechanisms اجزاء مکانیکی
crane shovel بیل مکانیکی
dynamic viscosity گرانروی مکانیکی
mechanical stabilization تثبیت مکانیکی
robot ادم مکانیکی
grab bucket بیل مکانیکی
forklift track بیل مکانیکی
mechanism اجزاء مکانیکی
dashpot خفه کن مکانیکی
contact sweeping روبیدن مکانیکی
buckets بیل مکانیکی
contact mine مین مکانیکی
absolute viscosity گرانروی مکانیکی
robots ادم مکانیکی
fractional sampling نمونه گیری مکانیکی
mechanical analysis تجزیه مکانیکی خاک
mechanical data processing پردازش داده مکانیکی
motors منبع نیروی مکانیکی
motored منبع نیروی مکانیکی
motor منبع نیروی مکانیکی
motor- منبع نیروی مکانیکی
elision باقوه مکانیکی شکستن
fan blower بادزن مکانیکی یاماشینی
mechanical equivalent of heat هم ارز مکانیکی گرما
power rammer زمین کوب مکانیکی
mechanism عوامل مکانیکی مکانیزم
grab bucket crane جرثقیل با بیل مکانیکی
mechanisms عوامل مکانیکی مکانیزم
gadgetry وسایل کوچک مکانیکی
booms بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
booming بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
shovelful حجم و اندازه بیل مکانیکی
boomed بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boom بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical equilibrium تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
static equilibrium تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
powering اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
docking ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
mechanical sweep مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
thermodynamics مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
workbench میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
rocker shovel بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
powered اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
materiel قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
lever watch سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
workbenches میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
ascender وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
inductive coupling شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
electromotion جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
coupler وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
break down توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
android نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
major cycle کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
actuator وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
burster یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
stepped motor دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
cab اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
end stop [Engineering] توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
stop [Engineering] توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
ganged وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
airbrush یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
switch وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switches وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
peripheral وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
getter گیرنده
prehensile گیرنده
touching گیرنده
acceptor گیرنده
grantee گیرنده
accipient گیرنده
reciptacle گیرنده
catchy گیرنده
reciever گیرنده
prehensory گیرنده
payees گیرنده
payee گیرنده
fetching گیرنده
receptor گیرنده
barrage reception سد گیرنده
receptors گیرنده
catchiest گیرنده
consignee گیرنده
prehensorial گیرنده
catcher گیرنده
receivers گیرنده
sensor گیرنده
catchier گیرنده
adopter گیرنده
receiver گیرنده
assignee گیرنده
recipient گیرنده
addressee گیرنده
addressees گیرنده
recipients گیرنده
CD وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CDs وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
donee هبه گیرنده
donee گیرنده هدیه
donee گیرنده هبه
decision maker تصمیم گیرنده
distilling receiver گیرنده تقطیر
distance receptor گیرنده دوربرد
crystal set گیرنده اشکارساز
clocker گیرنده وقت
communication receiver گیرنده مخابرات
offtake canal کانال گیرنده
concluder نتیجه گیرنده
cell receptor گیرنده سلولی
consignee گیرنده امانت
catch of guage گیرنده بارانسنج
bribee رشوه گیرنده
television receiver گیرنده تلویزیونی
chemoreceptor گیرنده شیمیایی
cessionary انتقال گیرنده
mortgagee رهن گیرنده
proprioceptor گیرنده عضلانی
radio receiver گیرنده رادیویی
receiving antenna انتن گیرنده
receiving set دستگاه گیرنده
receiving set گیرنده رادیویی
high fidelity receiver گیرنده رابط
grantee انتقال گیرنده
grabber hand دست گیرنده
two valve receiver گیرنده دو لامپی
inductance گیرنده انرژی
itching palm دست گیرنده
iterant ازسر گیرنده
nociceptor گیرنده درد
opiate receptor گیرنده افیونی
passcatcher گیرنده پاس
pawnee رهن گیرنده
photoreceptor گیرنده نور
pledgee وثیقه گیرنده
pledgee رهن گیرنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com