Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bonding |
گیره اتصالی اتصال بدنه |
|
|
Other Matches |
|
holds |
گیره اتصالی نگهدارنده |
hold |
گیره اتصالی نگهدارنده |
shorter |
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن |
shortest |
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن |
short |
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن |
short circuit |
اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه |
to connect to frame |
اتصال به بدنه |
ground |
اتصال بدنه |
plug |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
plugs |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
plugging |
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند |
join clip |
گیره اتصال |
reference junction |
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود |
universal joints |
اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد |
clip-on <adj.> |
گیره دار [چیزی با گیره برای بستن] |
male connector |
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند |
mine casemate |
بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
buoyant mine case |
بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور |
stair rod |
گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.] |
pin |
گیره سر گیره کاغذ |
pinned |
گیره سر گیره کاغذ |
pinning |
گیره سر گیره کاغذ |
layer |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
layers |
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند |
patches |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
patch |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
PPP |
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
fiber |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fibre |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
fibres |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
contacting |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacted |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contact |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
contacts |
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند |
moorings |
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال |
DB connector |
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده |
swivel |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
linkage |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
swivelled |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
drawbar |
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال |
swivels |
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن |
linkages |
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن |
slinging |
اتصالی |
joint |
اتصالی |
short circuit |
اتصالی |
tie down |
اتصالی |
linkages |
اتصالی |
syndetic |
اتصالی |
sling |
اتصالی |
slings |
اتصالی |
linkage |
اتصالی |
connector |
اتصالی |
symphyseal |
اتصالی |
short |
اتصالی پیداکردن |
adopter |
لوله اتصالی |
joint weld |
جوشکاری اتصالی |
shorter |
اتصالی پیداکردن |
pitman |
میله اتصالی |
tag line |
کابل اتصالی |
shortest |
اتصالی پیداکردن |
coupling capacity |
فرفیت اتصالی |
access road |
راه اتصالی |
coupling resistance |
مقاومت اتصالی |
ties |
تیر اتصالی |
short circuit |
اتصالی مدار |
interconnection |
اتصالی داخلی |
tie |
تیر اتصالی |
fitting piece |
تکه اتصالی |
joint bolt |
پیچ و مهره اتصالی |
unions |
پیوند اتحادیه اتصالی |
double break knife switch |
کلید تیغهای دو اتصالی |
union |
پیوند اتحادیه اتصالی |
ST connector |
اتصالی در انتهای فیبرنوری |
RJ connector |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
terminal |
محل اتصال پیچ اتصال |
ramp |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
cascade connection |
اتصال کاسکاد اتصال پلهای |
leads |
قطب اتصال سیم اتصال |
ramps |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
lead |
قطب اتصال سیم اتصال |
terminals |
محل اتصال پیچ اتصال |
slip road |
سینه کش اتصال فراز اتصال |
married failure |
عمل نکردن اتصالی مین |
territ |
حلقه اتصالی قلاده گردن سگ |
coupling measuring set |
دستگاه اندازه گیری اتصالی |
multiple series condenser |
خازن متغیر چند اتصالی |
terret |
حلقه اتصالی قلاده گردن سگ |
toggle |
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر |
game |
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند |
toggles |
میخ یا پیچ اتصالی حلقه زنجیر |
extensions |
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره |
foundation joint |
درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود |
extension |
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره |
earths |
اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
earth |
اتصالی در مدار که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
connexions |
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد |
connection |
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد |
port |
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد |
remoter |
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد. |
expansion |
اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود |
remote |
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد. |
remotest |
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد. |
joysticks |
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است |
joystick |
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است |
D type connector |
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود |
i/o |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی / خروجی به وسیله دیگر است |
input |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد |
inputted |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد |
clearance fit |
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد |
interface |
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد. |
interfaces |
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد. |
housing |
بدنه |
hulls |
بدنه |
hull |
بدنه |
casing |
بدنه |
fuselage |
بدنه |
shaft |
بدنه |
trunks |
بدنه |
fuselages |
بدنه |
trunk |
بدنه |
contour |
بدنه |
shafts |
بدنه |
bridge deck |
بدنه پل |
casings |
بدنه |
framework |
بدنه |
frameworks |
بدنه |
body |
بدنه |
bodies |
بدنه |
compartments |
بدنه |
compartment |
بدنه |
T connector |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
input/output |
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است |
hull insurance |
بیمه بدنه |
stock |
بدنه رنده |
fuselage refrence line |
خط مبنای بدنه |
stocked |
بدنه رنده |
costa |
تیغه در بدنه |
gate leaf |
بدنه دریچه سد |
elevator casing |
بدنه بالابر |
hulk |
بدنه کشتی |
magnet housing |
بدنه اهنربا |
shells |
بدنه ساختمان |
head |
شبکه یا بدنه |
monohull |
قایق با یک بدنه |
motor casing |
بدنه موتور |
pressure hull |
بدنه ضد فشار |
die stock |
بدنه رنده |
pump casting |
بدنه پمپ |
magnet case |
بدنه اهنربا |
loop body |
بدنه حلقه |
hulks |
بدنه کشتی |
side wall of a lock |
بدنه سد دریچهای |
shaft |
بدنه چوبه |
trunks |
بدنه ستون |
shafts |
بدنه چوبه |
trunk |
بدنه ستون |
furnace body |
بدنه کوره |
shell |
بدنه ساختمان |
shelling |
بدنه ساختمان |
revetment |
پوشش بدنه |
white body |
بدنه سفید |
hull |
بدنه کشتی |
tige |
بدنه ساقه |
buffer body |
بدنه دافع |
airframe |
بدنه هواپیما |
hull |
بدنه قایق |
westwork |
بدنه غربی |
hulls |
بدنه کشتی |
automobile body sheet |
بدنه اتومبیل |
auto body sheet |
بدنه اتومبیل |
hulls |
بدنه قایق |
cartridge shell |
بدنه پوکه |
fuselage |
بدنه هواپیما |
box type van body |
بدنه صندوق |
turbin casing |
بدنه توربین |
hull column |
پایه بدنه |
the body of a carriage |
بدنه یک کالسکه |
fuselages |
بدنه هواپیما |
output |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
PCMCIA |
مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند |
outputs |
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد |
seacock |
شیرهای بدنه ناو |
ideal energy radiator |
رادیاتور بدنه سیاه |
multihull |
قایق با بیش از یک بدنه |
thallus |
ساقه بدنه گیاه |
cartridge shell |
بدنه پوکه فشنگ |
hull |
بدنه یک هواپیمای دریایی |
hull |
بدنه کشتی یا دهلیزهای ان |
selected material |
لایه بدنه راه |
hulls |
بدنه کشتی یا دهلیزهای ان |
hulls |
بدنه یک هواپیمای دریایی |
engine block |
قالب یا بدنه موتور |
trunks |
تلگراف یا تلفن بدنه |
trimarans |
قایق با 3 بدنه موازی |
trimaran |
قایق با 3 بدنه موازی |
freeboard |
بدنه فوقانی ناو |
aviation structural mechanic |
مکانیک بدنه هواپیما |
hull down |
بدنه پشت حفاظ |