Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
wineglasful
گیلاس شراب خوری
Other Matches
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
goblets
گیلاس شراب تکه
goblet
گیلاس شراب تکه
grace cup
گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
white heart cherry
گیلاس درشت گیلاس پیوندی
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
gullibility
گول خوری فریب خوری
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
cherries
گیلاس
demitasse
گیلاس
drinking glass
گیلاس
cherry
گیلاس
sour cherry
درخت گیلاس
cherry pit
هسته گیلاس
morello
گیلاس دم کوتاه
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
morella cherry
گیلاس دم دراز
i eherry
غار گیلاس
shot
یک گیلاس مشروب
cherry tree
درخت گیلاس
glass
گیلاس جام
cherry bob
گیلاس گوشوارهای
shots
یک گیلاس مشروب
cherry laurel
غار گیلاس
long drink
نوشابه در گیلاس بلند
bigaroon
یک جور گیلاس درشت
long drinks
نوشابه در گیلاس بلند
He gets keyed up with a few drinks .
با چند گیلاس مشروب میزان می شود
pits
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
After a few drinks, everyone got a bit high.
پس از چند گیلاس مشروب کله ها همه گرم شد.
pit
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
gastronomy
پر خوری
geophagism
گل خوری
voraciousness
پر خوری
gorging
پر خوری کردن
gorges
پر خوری کردن
gorged
پر خوری کردن
gorge
پر خوری کردن
slopping
اشغال خوری
slopped
اشغال خوری
weldability
جوش خوری
weldabikity
جوش خوری
soakage
خیس خوری
lap n
بازبان خوری
ichthyophagy
ماهی خوری
milk jug
شیر خوری
geophagy
خاک خوری
geophagism
خاک خوری
fruitarianism
میوه خوری
flunkeyism
جیفه خوری
eleemosynary
صدقه خوری
drinking was his ruin
نوشابه خوری
malleation
چکش خوری
porringer
کاسه اش خوری
slop
اشغال خوری
gut
احشاء پر خوری
gutting
احشاء پر خوری
guts
احشاء پر خوری
swirling
چرخ خوری
swirl
چرخ خوری
fidget
لول خوری
fidgeted
لول خوری
fidgeting
لول خوری
swirls
چرخ خوری
fidgets
لول خوری
swirled
چرخ خوری
serviceability
بکار خوری بدردخوری
refectory
سالن ناهار خوری
geophagy
گل خوری زمین خواری
sinecures
مفت خوری وولگردی
airing
هوا خوری بادبان
table spoon
قاشق سوپ خوری
sinecure
مفت خوری وولگردی
tea cup
فنجان چای خوری
weatherability
قابلیت هوا خوری
demitasse
فنجان قهوه خوری
tepoy
میز چای خوری
cafeteria messing
ناهار خوری همگانی
broadside messing
ناهار خوری گروهی
teapoy
میز چای خوری
glad-rags
لباس پلو خوری
lucubration
دود چراغ خوری
salle a manger
اطاق ناهار خوری
teaspoons
قاشق چای خوری
teaspoon
قاشق چای خوری
tea spoon
قاشق چای خوری
tea services
سرویس چای خوری
tea service
سرویس چای خوری
tea sets
سرویس چای خوری
tea set
سرویس چای خوری
tureen
قدح سوپ خوری
tureens
فرف سوپ خوری
tureens
قدح سوپ خوری
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
sauce boat
فزف سوس خوری
sauce boat
فرف چاشنی خوری
refectories
سالن ناهار خوری
malty
خو گرفته به ابجو خوری
tureen
فرف سوپ خوری
dining rooms
اطاق ناهار خوری
dining room
اطاق ناهار خوری
sauce-boats
فرف چاشنی خوری
sauce-boats
فزف سوس خوری
sauce-boat
فرف چاشنی خوری
sauce-boat
فزف سوس خوری
omophagia
گوشت خام خوری
sycophancy
مفت خوری کاسه لیسی
it a day
روزی یک فنجان چای خوری
gormand
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
dinette
اطاق کوچک ناهار خوری
teaspoonfuls
بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonful
بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teabowl
فنجان چای خوری بی دسته
soaks
عمل خیساندن خیس خوری
soak
عمل خیساندن خیس خوری
tablespoonsful
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls
بقدر یک قاشق سوپ خوری
to be the anvil or the hammer
یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری
[در زندگی]
.
[از گوته]
teaspoonsful
بقدر یک قاشق چای خوری
bacchus
شراب
the juice of the grape
شراب
wine
شراب
wines
شراب
viniferous
شراب زا
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
crapulent
وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
stein
لیوان دسته دار ابجو خوری
scollop
فرف صدف خوری یاصدف پزی
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
mazer
جام مشروب خوری چوبی بزرگ
pottle
رطل شراب
rhenish wine
شراب اسمانی
riesling
شراب سفید
winebibber
شراب خور
cider
شراب سیب
oenomel
شراب عسلی
wineskin
مشک شراب
wine
شراب نوشیدن
wine cellar
شراب دخمه
wine maker
شراب ریز
vinal
بشکل شراب
vinous flavour
طعم شراب
wines
شراب نوشیدن
viniferous
دارای شراب
viniculture
شراب سازی
vermt
شراب افسنطین
ustulation
سوزاندن شراب
wineglass
جام شراب
winegrower
شراب ساز
wino
معتاد به شراب
fortified wine
شراب قوی
fortified wines
شراب قوی
viticulturist
شراب ساز
wine cellar
انبار شراب
decanted
ریختن شراب
guzzler
شراب خور
grcen wine
شراب تازه
grail
جام شراب
binges
شراب خواری
decant
ریختن شراب
it is a racy wine
شراب رادارد
filtrate
شراب ناب
enology
شراب شناسی
decanting
ریختن شراب
decants
ریختن شراب
binge
شراب خواری
cochineal
قرمز شراب کش
oenologist
شراب شناس
grcen wine
شراب نارس
high chair
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chairs
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking
سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
gladstone
نوعی شراب ارزان
maderia
شراب محصول مادریا
vintnery
عمده فروشی شراب
vinic
مربوط به شراب یا الکل
vintner
عمده فروش شراب
wineshop
مغازه شراب فروشی
chianti
نوعی شراب قرمز
claret
نوعی شراب قرمز
winepress
خمره شراب سازی
clarets
نوعی شراب قرمز
bacchus
رب النوع شراب و باده
malmsey
شراب شیرین قبرس
gill
پیمانهای برای شراب
vermouth
شراب شیرین افسنطین
chablis
نوعی شراب سفید
loading
امیختن موادخارجی به شراب
vermouths
شراب شیرین افسنطین
vintners
عمده فروش شراب
vinifacteur
اسباب شراب سازی
cellar
جای شراب انداختن
fiascos
ناکامی بطری شراب
frutex
شراب شربت الکلی
argol
دردشراب .ته نشین شراب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com