Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
outboard bearing
یاتاقان خارج
Other Matches
bearing
یاتاقان
head stock
یاتاقان
gas bearing
یاتاقان گازی
plain bearing
یاتاقان تخت
plain bearing
یاتاقان ساچمهای
crankpin
یاتاقان متحرک
bearing race
جدار یاتاقان
hydrostatic bearing
یاتاقان هیدرواستاتیک
translation bearing
یاتاقان انتقالی
rod bearing
یاتاقان میلهای
babitt metal
بابیت یاتاقان
bosses
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bossing
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
boss
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bossed
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
carbon seal
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
non combatant
خارج از صف
external
خارج
per
خارج از
off
خارج از
non-combatants
خارج از صف
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
outsides
در خارج
aroint
خارج شو
non-combatant
خارج از صف
out of tune
خارج
off side
خارج از خط
abroad
خارج
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outside
خارج
out-
خارج
externally
از خارج
outside
در خارج
outsides
خارج
outed
خارج
out
خارج
out of
خارج از
externals
خارج
out-of-
خارج از
forth of
خارج از
oversea
خارج از کشور
double out
081 خارج
extraneous
خارج از قلمروچیزی
alfresco
خارج از منزل
begone
خارج شو عزیمت کن
quotients
خارج قسمت
quotient
خارج قسمت
issue
خارج شدن
over the side
خارج از ناو
beside the mark
خارج ازموضوع
beside the question
خارج از موضوع
ouyby
خارج از دور از
irrelevant
خارج از موضوع
blow out
به خارج دمیدن
bring out
خارج کردن
issues
خارج شدن
issued
خارج شدن
outed
خارج از حدود
popping
خارج شدن
out of
در خارج بواسطه
out-of-
در خارج بواسطه
abroad
خارج از کشور
off key
خارج از مایه
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
To fall out.
از صف خارج شدن
submultiple
خارج قسمت
derails
از خط خارج کردن
to fall out
خارج شدن
to pass off
خارج شدن
unship
خارج کردن
without
بطرف خارج
outdoors
خارج از منزل
to rule out
خارج کردن
extra-marital
خارج از زناشویی
off season
خارج از فصل
ejects
خارج کردن
ejected
خارج کردن
eject
خارج کردن
derails
از خط خارج شدن
derailing
از خط خارج کردن
derailing
از خط خارج شدن
outbound
مربوط به خارج
outbound
خارج ازمحدوده
ejecting
خارج کردن
overseas
خارج ازکشور
abaxile
خارج از مرکز
torts
خارج از قرارداد
tort
خارج از قرارداد
acentric
خارج از مرکز
anieoro
از داخل به خارج
soto uke
دفاع از خارج
off duty
خارج از نگهبانی
derailed
از خط خارج کردن
derailed
از خط خارج شدن
derail
از خط خارج کردن
derail
از خط خارج شدن
standaway
خارج از بدن
nonsense
خارج از منطق
eccentrics
خارج از مرکز
eccentric
خارج از مرکز
off duty
خارج از خدمت
phase out
خارج کردن
outed
خارج بیرون
away
دوراز خارج
extra cosmical
خارج ازعالم
extra professional
خارج حرفهای
extra regular
خارج ازقاعده
extra spectral
خارج طیفی
extracellular
خارج سلولی
extragalactic
خارج کهکشانی
out of action
خارج ازنبرد
emigration
مهاجرت به خارج
exterritorial
خارج الملکتی
from out of town
از خارج
[از شهر]
from outside
از خارج
[از شهر]
outsides
به سمت خارج
outside
به سمت خارج
expulse
خارج کردن
extramarital
خارج ازدواجی
extramarital
خارج از زناشویی
extraction
خارج کردن
ungracious
خارج از نزاکت
not to the point
خارج از موضوع
exits
خارج شدن
exit
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
out of question
خارج از موضوع
off center
خارج از مرکز
extramundane
خارج دنیایی
void
خارج شدن
extraterritorial
خارج الارضی
extrauterine
خارج رحمی
extravascular
خارج رگی
fescennine
خارج ازاخلاق
foreign market
بازار خارج
neither here nor there
خارج ازموضوع
outbye
خارج از دور از
emissive
خارج شونده
out of phase
خارج از فاز
egress
خارج شدن
inaccessible
خارج از دسترس
out of proportion
خارج از اندازه
out of doors
خارج ازمنزل
out-
خارج از حدود
out-
خارج بیرون
cross country
خارج از جاده
out
خارج از حدود
out
خارج بیرون
out of turn
خارج از نوبت
endarch
متشکل در خارج
discharges
خارج کردن
out of line
خارج از خط جبهه
from the outside
از خارج
[از جایی]
discharge
خارج کردن
out of door
خارج ازمنزل
derailments
از خط خارج شدن ترن
thrower in
پرتابگر خارج از زمین
ration
خارج قسمت سهمیه
outcaste
شخص خارج ازمذهب
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
subliminally
خارج ازمرحله اگاهی
subliminal
خارج ازمرحله اگاهی
decivilize
از تمدن خارج کردن
obiter dictum
خارج از موضوع دعوی
greshams law
را از جریان خارج میکند
dead ball
توپ خارج ازبازی
rations
خارج قسمت سهمیه
rationed
خارج قسمت سهمیه
table
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
unavailable energy
نیروی خارج از دسترس
belch
بازور خارج شدن
belched
بازور خارج شدن
belches
بازور خارج شدن
unplayable
توپ خارج ازدسترس
indelicate language
سخن خارج از نزاکت
belching
بازور خارج شدن
tabling
از دستور خارج کردن
lie on the table
از دستور خارج شدن
tables
از دستور خارج کردن
immusical
خارج ازقواعد موسیقی
transfinite
خارج ازاعداد محدود
misifit
لباس خارج از اندازه
lay on the table
از دستور خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
layman
خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen
خارج از حرفه یا فن خاصی
bow out
باتعظیم خارج شدن
extrajudicial confession
اقرار در خارج دادگاه
extrajudicial
خارج ازصلاحیت قضایی
outward
بطرف خارج بیرونی
exoenzyme
انزیم خارج سلولی
out of action
از نبرد خارج شده
endarchy
امتداد از مرکز به خارج
external operation
عملیات خارج از مملکت
obsolescent
از رده خارج شده
extern
فاهری واقع در خارج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com