Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
Other Matches
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
to make a note of
یاد داشت کردن
to minute down
یاد داشت کردن
to take down
یاد داشت کردن
to make a minute of
یاد داشت کردن
to set down
یاد داشت کردن
record
یادداشت کردن
noting
یادداشت کردن
notes
یادداشت کردن
put down
یادداشت کردن
take down
یادداشت کردن
set down
یادداشت کردن
put-downs
یادداشت کردن
note
یادداشت کردن
put-down
یادداشت کردن
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
to writes down
واردکردن یادداشت کردن
commentate
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
papering
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
commentating
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentated
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
paper
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papers
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papered
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
trails
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
photographing
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
opened
برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographs
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warps
منحرف کردن تاب برداشتن
forborne
دست برداشتن تحمل کردن
split
ترک برداشتن تقسیم کردن
photograph
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warped
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
open
برداشتن پوشش یا باز کردن در
opens
برداشتن پوشش یا باز کردن در
take off
برداشتن پرواز کردن هواپیما
photographed
عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
removal
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lop
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped
باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
to d. up a liquid
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
vasectomy
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
conservation
داشت
article had two notes
داشت
without letted
باز داشت
dwelt
منزل داشت
apanage
اختصاص داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
note book
دفتریاد داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
durst
زهره داشت
factum
یاد داشت
talents
درون داشت
expectations
چشم داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
talent
درون داشت
expectation
چشم داشت
talented
درون داشت
expectantly
با چشم داشت
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
annotator
یاد داشت کننده
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
outlook
منظره چشم داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
i will note it down
یاد داشت میکنم
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
writing pad
دسته یاد داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
durst
جرات داشت جسارت کرد
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
notations
یادداشت
memorandums
یادداشت
memorandum
یادداشت
notes
یادداشت
reminiscences
یادداشت
reminiscence
یادداشت
annotations
یادداشت
pro memoria
یادداشت
annotation
یادداشت
slips
یادداشت
note
یادداشت
chits
یادداشت
notation
یادداشت
slipped
یادداشت
slip
یادداشت
apostil
یادداشت
chit
یادداشت
memoire
یادداشت
memoranda
یادداشت
memos
یادداشت
memo
یادداشت
jottings
یادداشت
memoir
یادداشت
endnote
یادداشت
noting
یادداشت
memoirs
یادداشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
commentaries
رشته یادداشت
annotated
یادداشت نوشتن
annotates
یادداشت نوشتن
notes
تبصره یادداشت ها
notebook
کتابچه یادداشت
annotating
یادداشت نوشتن
notes
خاطرات یادداشت
chitty
یادداشت-رسید
notelet
یادداشت کوچک
noting
تبصره یادداشت ها
footnote
یادداشت ته صفحه
notebooks
کتابچه یادداشت
commentary
رشته یادداشت
counter memorial
جواب یادداشت
footnotes
یادداشت ته صفحه
noting
خاطرات یادداشت
annotate
یادداشت نوشتن
advice note
یادداشت اطلاع
notes
یادداشت سخنرانی
note
خاطرات یادداشت
tots
یادداشت مختصر
memorandum of understanding
یادداشت تفاهم
tot
یادداشت مختصر
scratch paper
کاغذ یادداشت
adscript
یادداشت اضافی
minute
مسوده یادداشت
record
یادداشت درسی
notes
یادداشت درسی
record
یادداشت بایگانی
record
یادداشت سخنرانی
record
یادداشت نگارش
billet doux
یادداشت عاشقانه
notepaper
کاغذ یادداشت
note
تبصره یادداشت ها
minute
یادداشت وقایع
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
message book
دفتر یادداشت پیام
diaries
دفتر یادداشت روزانه
memorability
قابل یادداشت بودن
memorandums
اقدام به یادداشت کند
pad
دفترچه یادداشت لایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com