Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
catathymic amnesia
یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia
یادزدودگی محدود
Other Matches
localized amnesia
یادزدودگی اختصاصی
retrograde amnesia
یادزدودگی پس گستر
infantile amnesia
یادزدودگی کودکی
lacunar amnesia
یادزدودگی اختصاصی
posthypnotic amnesia
یادزدودگی پس هیپنوتیسمی
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
limited access
محدود
indefinite
نا محدود
limit
محدود
limitary
محدود
ambient
محدود
incomprehensible
نا محدود
finite
محدود
terminated
محدود
terminates
محدود
indeterminable
نا محدود
lock step
محدود
moderates
محدود
limited
محدود
terminate
محدود
moderated
محدود
moderate
محدود
moderating
محدود
finte
محدود
incomprehensive
محدود
limiting
محدود
qualify
محدود کردن
qualifies
محدود کردن
narrow market
بازار محدود
abounds
محدود کردن
stint
محدود کردن
finitely
بطور محدود
limiting speed
سرعت محدود
limiting size
اندازه محدود
abounding
محدود کردن
abounded
محدود کردن
stints
محدود کردن
qualificatory
محدود سازنده
delimitation
محدود ساختن
copyrighted
محدود به حق کپی
controlled war
جنگ محدود
confined equifer
سفره محدود
peg down
محدود کردن
de escalation
محدود سازی
containment
محدود نگاهداشتن
containment
محدود کردن
finite integral
انتگرال محدود
abound
محدود کردن
limiter
محدود کننده
limited power
اختیارات محدود
parochial
ناحیهای محدود
restricts
محدود کردن
inter play
حرکت محدود
restrict
محدود کردن
restricting
محدود کردن
limitative
محدود کننده
delimitate
محدود کردن
limited objective
هدف محدود
limited integrator
انتگرال محدود
limited divorce
طلاق محدود
restrictive
محدود کننده
restrictive
محدود سازنده
limited denied war
جنگ محدود
confined
محدود شده
unbound
غیر محدود
contracted
مختصر محدود
restricted
محدود الاستعمال
limited edition
چاپ محدود
restriction
محدود کردن
straightlaced
محدود درفشار
straiten
محدود کردن
limited editions
فرآوردهی محدود
bottomless
غیر محدود
restrictions
محدود کردن
limited edition
کالای محدود
limited edition
فرآوردهی محدود
limit
محدود کردن
trammel
محدود ساختن
finite population
جامعه محدود
limited editions
چاپ محدود
limited editions
کالای محدود
set out
محدود کردن
sex limited
محدود به جنس
infinite
نا محدود بی اندازه
qualified
مقید محدود
restrainable
محدود ساختنی
bound
مرز محدود
straitlaced
محدود درفشار
qualified property
مالکیت محدود
current limiter
محدود کننده جریان
incomprehensively
بطور غیرجامع یا محدود
determinate
تعیین شده محدود
airspace restricted area
منطقه پرواز محدود
controlled access road
راه با ورودی محدود
limited access road
راه با ورودی محدود
determinative
محدود کننده صفت
diode limiter
محدود کننده دیودی
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
i/o bound
محدود به ورودی خروجی
finite element method
روش المان محدود
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
blind bombing zone
منطقه بمباران محدود
double limiter
محدود کننده مضاعف
illimitable
نامحدود محدود نشدنی
man
شبکه با گسترده محدود
mans
شبکه با گسترده محدود
restriction
یک چیز محدود شده
your vocabulary is limited
شما محدود است
voltage limiter
محدود کننده ولتاژ
rectilineal
محدود بخطوط راست
limited war
جنگ محدود وموضعی
sinedie
تاتاریخ غیر محدود
limiting factor
عامل محدود کننده
locals
محدود بیک محل
semipermanent
دارای مدت محدود
provincialism
عقایدوافکار محدود محلی
narrow
محدود باریک کردن
narrowed
محدود باریک کردن
narrower
محدود باریک کردن
narrow mindedly
با فکر محدود متعصبانه
one idead
دارای فکر محدود
narrowest
محدود باریک کردن
restricted area
منطقه اتش محدود
compass
محدود کردن فهمیدن
local
محدود بیک محل
stenophagous
غذای محدود خوار
limited liability company
شرکت با مسئوولیت محدود
restrictions
یک چیز محدود شده
limitary
دارای قدرت محدود
corporations
شرکت بامسئولیت محدود
transfinite
ماوراء اعداد محدود
transfinite
خارج ازاعداد محدود
corporation
شرکت بامسئولیت محدود
limited denied war
جنگ ناخواسته محدود
autonomy
استقلال محلی محدود
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
limited liability company
شرکت با مسئولیت محدود
input limiter
محدود کننده ورودی
infintate
منفی و نا محدود ساختن
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
partial jurisdiction
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
limited access
دراری محدودیت مدارک محدود
small minded
دارای ذوق واستعداد محدود
grid current limiting
محدود کردن جریان شبکه
metropolitan area network
شبکه گسترده در مسافت محدود.
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
run length limited recording
ثبت محدود طول اجرا
territorialization
محدود کردن بیک ناحیه
rll
ثبت محدود طول اجرا
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
open interval
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
impaling
محدود کردن میله کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impale
محدود کردن میله کشیدن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
narrow
محدود کردن کوته فکر
narrowed
محدود کردن کوته فکر
copyright
محدود شده با قوانین کپی
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
locals
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
narrower
محدود کردن کوته فکر
narrowest
محدود کردن کوته فکر
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
open indent
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
class
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
circumscription
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classes
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
classed
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
an infinite verb
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
peripheral
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
illimitably
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
competitions
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competition
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
base band
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
baseband
مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
parochialism
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
airspace
حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com