English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
massed learning یادگیری بی وقفه
Other Matches
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
learning یادگیری
avoidance learning یادگیری اجتنابی
mastery learning یادگیری در حدتسلط
one trial learning یادگیری یک کوششی
latent learning یادگیری نهفته
motor learning یادگیری حرکتی
incentive learning یادگیری با مشوق
global learning یادگیری یکپارچه
subliminal learning یادگیری زیراستانهای
maze learning یادگیری در ماز
whole learning یادگیری سرتاسری
vicarious learning یادگیری مشاهدهای
learning دانش یادگیری
social learning یادگیری اجتماعی
unlearning یادگیری زدایی
discrimination learning یادگیری افتراقی
serial learning یادگیری زنجیرهای
probability learning یادگیری احتمالاتی
perceptual learning یادگیری ادراکی
transfer of learning انتقال یادگیری
verbal learning یادگیری کلامی
heuristic learning یادگیری ذهنی
learning theory نظریه یادگیری
learning to learn یادگیری اموزی
learning set امایه یادگیری
incidental learning یادگیری اتفاقی
rate of learning سرعت یادگیری
learning rate سرعت یادگیری
learning curve منحنی یادگیری
rote learning یادگیری طوطی وار
statistical learning theory نظریه اماری یادگیری
distributed learning یادگیری فاصله دار
computer based learning یادگیری بر پایه کامپیوتر
mathematical learning theory نظریه ریاضی یادگیری
insightful learning یادگیری بینش افرین
means end learning یادگیری وسیله- هدف
trial and error learning یادگیری از راه کوشش و خطا
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
cats استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cat استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
how can I learn English چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
suspensions وقفه
suspension وقفه
chasm وقفه
down time وقفه
gaps وقفه
gap وقفه
pausing وقفه
pauses وقفه
hiatus وقفه
pause وقفه
paused وقفه
interrupts وقفه
paralysis وقفه
at a stretch بی وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
interrupt وقفه
block وقفه
desuetude وقفه
discontinuance وقفه
abeyance وقفه
chasms وقفه
interruptions وقفه
interruption وقفه
dead lock وقفه
interrupting وقفه
blocked وقفه
breaks وقفه
break وقفه
hoid up وقفه
stationed وقفه
stations وقفه
hold back وقفه
arrest وقفه
arrested وقفه
arrests وقفه
stick وقفه
deadlock وقفه
standstill وقفه
blocks وقفه
blocking وقفه
jib وقفه
station وقفه
interval وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
cease وقفه
ceased وقفه
ceases وقفه
ceasing وقفه
standstil وقفه
uninterrupted بی وقفه
stound وقفه
jibbed وقفه
jibbing وقفه
jibs وقفه
system interrupt وقفه سیستم
massed practice تمرین بی وقفه
full stop وقفه کامل
full stops وقفه کامل
interrupt driven وقفه گرا
automatic interrupt وقفه خودکار
affect block وقفه عاطفه
machine interupption وقفه ماشین
nerve block وقفه عصبی
betweentimes درمدت وقفه
continous cycle دوره بی وقفه
interrupt vector بردار وقفه
run on بدون وقفه
uninterrupted duty کار بی وقفه
time out وقفه فاصله
flashbacks وقفه زمانی
flashback وقفه زمانی
interval ایست وقفه
interrupt handler گرداننده وقفه
sticking voltage ولتاژ وقفه
unceasing بدون وقفه
blocking period دوره وقفه
caesura وقفه ایست
external interrupt وقفه خارجی
work stoppage وقفه در کار
wind rocked out وقفه تنفسی
vectored interrupt وقفه برداری
priority interrupt وقفه اولویت
program interrupt وقفه برنامه
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
clock interrupt وقفه زمان سنجی
short time rating کار کردن با وقفه
parabiosis وقفه رسانش عصبی
disarm ثیرات وقفه شدن
disarmed ثیرات وقفه شدن
disarms ثیرات وقفه شدن
interrupt حرکت دادن وقفه
ups تامین برق بی وقفه
scanned interrupt وقفه پویش شده
interrupt ناتوان کردن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
interrupts ناتوان کردن وقفه
arm خط وط وقفه فعال شده .
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupts حرکت دادن وقفه
insolvency وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting خط وقفه که فعال شده است
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous متصل متوالی بدون وقفه
interrupt خط وقفه که فعال شده است
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com