Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
annotator
یاد داشت کننده
Search result with all words
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
Other Matches
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
conservation
داشت
article had two notes
داشت
apanage
اختصاص داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
expectation
چشم داشت
factum
یاد داشت
talents
درون داشت
talent
درون داشت
expectantly
با چشم داشت
talented
درون داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
expectations
چشم داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
note book
دفتریاد داشت
dwelt
منزل داشت
without letted
باز داشت
durst
زهره داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
to make a minute of
یاد داشت کردن
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
to make a note of
یاد داشت کردن
to minute down
یاد داشت کردن
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
to set down
یاد داشت کردن
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
to take down
یاد داشت کردن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
i will note it down
یاد داشت میکنم
he complained with reason
داشت که گله میکرد
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
disposure
نمایش عرضه داشت
outlook
منظره چشم داشت
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
writing pad
دسته یاد داشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
durst
جرات داشت جسارت کرد
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
dead
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
she smiled sweetly
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
it will make against us
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
it pleased him to go
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
sans recours
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hoped
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hopes
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hope
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
desolater
ویران کننده متروک کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com