English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
Other Matches
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
personate تقلید کردن از
pantomiming <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
emulating <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
mimics تقلید کردن
mimicked تقلید کردن
mimic تقلید کردن
simulafe تقلید کردن
mock up تقلید کردن
emulates تقلید کردن
emulated تقلید کردن
emulate تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
fabricating تقلید کردن
patterning تقلید کردن
fabricates تقلید کردن
fabricate تقلید کردن
fabricated تقلید کردن
travesties تقلید مسخره امیز کردن
travesty تقلید مسخره امیز کردن
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
simulate تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating تقلید نشان دادن وانمود کردن
assume تظاهر کردن تقلید کردن
assumes تظاهر کردن تقلید کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
fake تقلید
fakes تقلید
faked تقلید
mimesis تقلید
mimicry تقلید
infringements تقلید
sequacity تقلید
imitativeness تقلید
imitation تقلید
emulation تقلید
infringement تقلید
imitations تقلید
apery تقلید
farces تقلید لودگی
take for granted <idiom> تقلید از چیزی
simulation تقلید تمارض
simulations تقلید تمارض
mock تقلید دراوردن
terminal emulation تقلید ترمینالی
farce تقلید لودگی
imitability قابلیت تقلید
monkeys تقلید دراوردن
hokeypokey تقلید واداواصول
imitativeness استعداد تقلید
monkey تقلید دراوردن
imitatively از روی تقلید
imitative of تقلید کننده از
imitable قابل تقلید
stereotyped تقلید شده
mocked تقلید دراوردن
mocking تقلید دراوردن
mocks تقلید دراوردن
copyrights حق چاپ و تقلید
copyrights چاپ و تقلید
copyright حق چاپ و تقلید
copyright چاپ و تقلید
pantomime تقلید در اوردن
pantomimes تقلید در اوردن
mime تقلید دراوردن
mimed تقلید دراوردن
mimes تقلید دراوردن
miming تقلید دراوردن
burlesques تقلید و هجوکردن
burlesque تقلید و هجوکردن
mimetic وابسته به تقلید
mimetism تقلید حفافتی
mimetism تقلید استتاری
mimesis تقلید واگیری
impressionists تقلید درآور
impressionist تقلید درآور
exemplary شایان تقلید
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
burlesques تقلید رقص لخت
burlesque تقلید رقص لخت
adopting the opinion تقلید در مسائل شرعی
parody تقلید مسخره امیزکردن
parodies تقلید مسخره امیزکردن
mimesis تقلید هنر از واقعیات
inimitable غیر قابل تقلید
birdcall تقلید صدای پرنده
sequacious اهل تقلید تابع
copycat <idiom> تقلید از شخص دیگری
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
inflames اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
parodies نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
transvestism تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
transvestite کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestites کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
emulation نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
engage گرفتن استخدام کردن
fogs تیره کردن مه گرفتن
circle گرفتن احاطه کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
embraces در بر گرفتن بغل کردن
circles گرفتن احاطه کردن
circling گرفتن احاطه کردن
circled گرفتن احاطه کردن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
embrace در بر گرفتن بغل کردن
educe گرفتن استخراج کردن
embraced در بر گرفتن بغل کردن
to smell out گرفتن وپیدا کردن
to fill up گرفتن تکمیل کردن
fog تیره کردن مه گرفتن
holds جا گرفتن تصرف کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
embracing در بر گرفتن بغل کردن
obtained گرفتن یا دریافت کردن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
obtained فراهم کردن گرفتن
obtain فراهم کردن گرفتن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
strike root ریشه کردن گرفتن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
obtains فراهم کردن گرفتن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
abalienate منتقل کردن پس گرفتن
bevel پخ کردن لبه گرفتن
engages گرفتن استخدام کردن
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
extracode توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
employs مشغول کردن بکار گرفتن
overlie قرار گرفتن خفه کردن
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
borrows وام گرفتن اقتباس کردن
embeds دور گرفتن جاسازی کردن
stack up جمع کردن اندازه گرفتن
run down <idiom> انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
jests ببازی گرفتن شوخی کردن
employed مشغول کردن بکار گرفتن
embed دور گرفتن جاسازی کردن
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
occupying مشغول کردن به کار گرفتن
pass سبقت گرفتن از خطور کردن
to get to شروع کردن دست گرفتن
employing مشغول کردن بکار گرفتن
borrow وام گرفتن اقتباس کردن
ingurgitate فرا گرفتن زیاد پر کردن
employ مشغول کردن بکار گرفتن
frame چارچوب گرفتن طرح کردن
borrowed وام گرفتن اقتباس کردن
bathed ابتنی کردن حمام گرفتن
hugs بغل کردن محکم گرفتن
hug بغل کردن محکم گرفتن
hugged بغل کردن محکم گرفتن
mourns ماتم گرفتن گریه کردن
mourned ماتم گرفتن گریه کردن
finest جریمه گرفتن از صاف کردن
take on گرفتن کارگر هیاهو کردن
follow through گرفتن زه پس از رها کردن تیر
fined جریمه گرفتن از صاف کردن
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
bath ابتنی کردن حمام گرفتن
mourn ماتم گرفتن گریه کردن
hugging بغل کردن محکم گرفتن
wailed ناله کردن ماتم گرفتن
rises ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise ترقی کردن سرچشمه گرفتن
wail ناله کردن ماتم گرفتن
holds دریافت کردن گرفتن توقف
secures تصرف کردن گرفتن هدف
resign کناره گرفتن تفویض کردن
to release for a ransom با گرفتن فدیه ازاد کردن
wailing ناله کردن ماتم گرفتن
secure تصرف کردن گرفتن هدف
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
passes سبقت گرفتن از خطور کردن
occupies مشغول کردن به کار گرفتن
occupy مشغول کردن به کار گرفتن
hold دریافت کردن گرفتن توقف
jest ببازی گرفتن شوخی کردن
passed سبقت گرفتن از خطور کردن
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
resigns کناره گرفتن تفویض کردن
wails ناله کردن ماتم گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com