English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English Persian
adjuvant یاری کننده
coajutor یاری کننده
Search result with all words
coadjutor معاون یاری کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
Other Matches
comradery یاری
coajutor یاری
succor یاری
friendliness یاری
succour یاری
helping یاری
adjutancy یاری
helpings یاری
companionship یاری
helped کمک یاری
friend یاری نمودن
help کمک یاری
synergy همکاری یاری
helps کمک یاری
to a oneself for help یاری خواستن
succor یاری کردن
coadjutant یاری دهنده
serviced نوکری یاری
service نوکری یاری
adjutantship معاونت یاری
aiding کمک یاری
aided کمک یاری
aid کمک یاری
hand یاری دادن
to pray in aid of یاری خواستن از
friends یاری نمودن
handing یاری دادن
bestead یاری کردن
succour یاری کردن
to lend a دست یاری دادن
civil affairs عملیات مردم یاری
civil military action عملیات مردم یاری
to back up یاری یاکمک کردن
i heed your help به یاری شما نیازمندم
civic action عملیات مردم یاری
to back somebody up یاری کردن به کسی
to get behind somebody یاری کردن به کسی
to bolster somebody up یاری کردن به کسی
togive the leg sof کسیرا در کاردشواری یاری کردن
fortune smiled on him اقبال ویرا یاری کرد
he had the luck to escape بختش یاری کرد که گریخت
feed پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feeds پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
to have the kindness to help s لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
mothers help زنی که بانوی خانه رادرپرستاری کودکانش یاری میکند
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
friendly societies انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
play into someone's hands <idiom> (به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
assists همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assisted همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assisting همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assist همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
aid یاری کردن مساعدت کردن
aided یاری کردن مساعدت کردن
help یاری کردن مساعدت کردن
aiding یاری کردن مساعدت کردن
helped یاری کردن مساعدت کردن
helps یاری کردن مساعدت کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
syncopator غش کننده
surfy کف کننده
bidders کننده
catterer پچ پچ کننده
bidder کننده
deletive حک کننده
doer کننده
solvents اب کننده
filler پر کننده
noncommittal رد کننده
fillers پر کننده
solver حل کننده
solvent اب کننده
benders خم کننده
trackers پی کننده
whisperer پچ پچ کننده
crusher له کننده
mitigative کم کننده
commulator یک سو کننده
mitigatory کم کننده
repudiationist رد کننده
puffer پف کننده
jaberer پچ پچ کننده
refutative رد کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com