English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
Other Matches
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
become مناسب بودن تحویل یافتن
becomes مناسب بودن تحویل یافتن
fair weather مناسب برای
running مناسب برای مسابقه دو
suitable for children مناسب برای بچه ها
in pride of grease مناسب برای کشتن
cantabile مناسب برای اواز
airworthy مناسب برای پرواز
skiable مناسب برای اسکی
airworthiness مناسب برای پرواز
winterish مناسب برای زمستان
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
roadworthy مناسب برای بکاربردن درجاده ها
offices مناسب برای استفاده در شرکت
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
readying مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied مناسب برای استفاده از یا فروش .
office مناسب برای استفاده در شرکت
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
fencible مناسب برای نرده کشی
gressorial مناسب برای راه رفتن
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
He's not suited for a doctor. او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
lyrical مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
sawtimber الوار مناسب برای اره کشی
fair drawing طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
bug taper ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
amphimictic مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
to reach for knowledge برای یافتن
fits units with ... connection مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
The fire is fit to roast the meat. این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
seeking جستجو برای یافتن
seek جستجو برای یافتن
seeks جستجو برای یافتن
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
to suggest it is appropriate to do so [matter] پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
problem یافتن پاسخ برای مشکلی
problems یافتن پاسخ برای مشکلی
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
hydrostat الت الکتریکی برای یافتن یادیدن اب
henpeck سعی کردن برای تفوق یافتن
voicing توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
measure عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
head-hunting <idiom> جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
log wood درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
diagnostic تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
get a word in <idiom> یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
malfunctioned تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
querying پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queried پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
queries پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
query پیام ارسالی به یک شی برای یافتن مقدار یکی از خصوصیات شی مثل نام , وضعیت یا محل
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
access time زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
posted بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
derivation graph ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
TDR آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
searchingly روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
purposive <adj.> مناسب
applicatory <adj.> مناسب
handy <adj.> مناسب
by fits and starts مناسب
accomodating مناسب
suitable <adj.> مناسب
adaptations مناسب
adaptation مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> مناسب
purposeful <adj.> مناسب
purpose-built <adj.> مناسب
fittest مناسب
utilitarian [useful] <adj.> مناسب
valuable <adj.> مناسب
proper مناسب
congurous مناسب
condign مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> مناسب
close fit مناسب
functional <adj.> مناسب
practicable <adj.> مناسب
practical <adj.> مناسب
apposite مناسب
habile مناسب
sufficing <adj.> مناسب
sufficient <adj.> مناسب
satisfactory <adj.> مناسب
good [sufficient] <adj.> مناسب
acceptable <adj.> مناسب
accurate [correct] <adj.> مناسب
correct <adj.> مناسب
exact <adj.> مناسب
proper <adj.> مناسب
real <adj.> مناسب
adaption مناسب
euqal مناسب
becoming مناسب
incompetent نا مناسب
convenient <adj.> مناسب
pertains مناسب
semblable مناسب
pertained مناسب
pertain مناسب
infelicitous نا مناسب
shapeable مناسب
assorted مناسب
tailored مناسب
irrelative نا مناسب
true <adj.> مناسب
fits مناسب
appropriate <adj.> مناسب
beneficial <adj.> مناسب
in point مناسب
relevant مناسب
oportuneness مناسب
optimum مناسب
useful <adj.> مناسب
helpful <adj.> مناسب
adequate <adj.> مناسب
expedient <adj.> مناسب
advantageous <adj.> مناسب
appropriate [to] <adj.> مناسب [به]
handy [useful] <adj.> مناسب
fit مناسب
vantage مناسب
fitting مناسب
serviceable <adj.> مناسب
idoneous مناسب
tested عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
tests عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
opportune درخور مناسب
indispose نا مناسب کردن
appropriate technology تکنولوژی مناسب
occasion فرصت مناسب
tailors مناسب کردن
fit like a glove <idiom> کاملا مناسب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com