English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
neck or nothing یا سر میرود یا کلاه می اید
Search result with all words
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
Other Matches
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time . این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
casks کلاه جنگی کلاه خود
cask کلاه جنگی کلاه خود
get round the law با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
modiste کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
i had no idea he was going که او میرود
he is going میرود
the train runs without a stop میرود
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
the probability is احتمال میرود
if he goes اگر او میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
presumedly احتمال میرود
in all probability احتمال کلی میرود
bleeder کسی که خونش میرود
bleeders کسی که خونش میرود
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
Does this train go to ... ? آیا این قطار به ... میرود؟
it promisews to be easy امید میرود اسان باشد
moviegoers کسی که اغلب به سینما میرود
moviegoer کسی که اغلب به سینما میرود
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
the scale preponderates کفه ترازو پایین میرود
night walker کسیکه در خواب راه میرود
where does this road lead to این راه بکجا میرود
churchgoer کسی که مرتب به کلیسا میرود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
churchgoers کسی که مرتب به کلیسا میرود
saltigrade کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
grifter فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
he made a show of goung چنان وانمودکردکه گویی میرود
weekender کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
it may be presumed that احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
companion ladder نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
playgoer ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
pneumatometer الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
When is the bus to Pimlico? چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
day-trippers کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
day-tripper کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
lapboard تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
companion hatchway راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
dacoit راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
breaking point سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
parotid duct لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
gatecrasher کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
toddies شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
toddy شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
sneaker کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
sneakers کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
he walks as if he were drunk چنان راه میرود که گویی مست است
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
mudflat زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
mudflats زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
drier ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
remittance man کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
dental floss نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
froe ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
pompom گل کلاه
ice cap یخ کلاه
ice-cap یخ کلاه
ice-caps یخ کلاه
pretty fellow کج کلاه
jack a dandy کج کلاه
headgear کلاه
aigret گل کلاه
hat کلاه
bilk کلاه سر
capped کلاه
head piece کلاه
opera hat کلاه له شو
beau کج کلاه
cap کلاه
chapeau کلاه
panache پر کلاه
nightcaps شب کلاه
nightcap شب کلاه
cappa کلاه
hats کلاه
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bumper توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
galea کلاه خود
gaud کلاه برداری
casque کلاه خود
rug [American E] کلاه گیس
door lintel کلاه چهارچوب
d's cap کلاه قیفی
fop کج کلاه ابله
crush hat کلاه بازیگرخانه
avant-sorps کلاه فرنگی
cockade نشان کلاه
fools cap کلاه قیفی
hat block قالب کلاه
service cap کلاه خدمت
hairpiece کلاه گیس
miyred کلاه دار
crash helmets کلاه ایمنی
mutch کلاه کتانی
bathing cap کلاه حمام
welch کلاه گذاشتن
periwig کلاه گیس
peruke کلاه گیس
uncap کلاه از سر برداشتن
pitch cap کلاه زفت
tricorn کلاه سه ترک
tricone کلاه سه ترک
postiche کلاه گیس
summer house کلاه فرنگی
steel helmet کلاه اهنی
steel cap کلاه فولادی
bathing caps کلاه حمام
kepi کلاه کپی
hairpieces کلاه گیس
hat in hand کلاه دردست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com