English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
figure skating یخ بازی نمایشی
Search result with all words
academic assault شمشیر بازی نمایشی
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
showboat نمایشی بازی کردن
Other Matches
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
epideictic نمایشی
showdown نمایشی
dramatically نمایشی
scenic نمایشی
flashier نمایشی
flashiest نمایشی
flashy نمایشی
dramatic نمایشی
expository نمایشی
exhibitive نمایشی
showdowns نمایشی
representative arts فنون نمایشی
demo نمونه نمایشی
demonstration effect اثر نمایشی
display architecture معماری نمایشی
false arch قوس نمایشی
stagy نمایشی صحنهای
expositive نمایشی نمایشگاهی
hot dogging عملیات نمایشی
ideogramic نمایشی تجسمی
ideogrammic نمایشی تجسمی
performing arts هنرهای نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
traverse حرکت نمایشی اسب
demonstrability نمایشی نمایش دادنی
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
traversing حرکت نمایشی اسب
traverses حرکت نمایشی اسب
traversed حرکت نمایشی اسب
mock up نمونه نمایشی کالا
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
display menu فهرست انتخاب نمایشی
performing وابسته به هنرهای نمایشی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
to put over a play موافق بدادن نمایشی شدن
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
multiviewports صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
flattest صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
watermanship اب بازی
openness بازی
game بازی
solitaires تک بازی
action بازی
sportiveŠetc بازی کن
slackness بازی
dibasic دو بازی
solitaire تک بازی
fun بازی
patulousness بازی
actions بازی
falconine بازی
gaming بازی
play بازی
played بازی
grey hound سگ بازی
hopscotch بازی لی لی
clearance بازی
partie بازی
plays بازی
basics بازی
basic بازی
plain dealing بازی
playing بازی
homes بازی
home بازی
play away به بازی گذراندن
chicanery حیله بازی
on side پایان بازی
chicaneries حیله بازی
play therapy بازی درمانی
popery پاپ بازی
cog حقه بازی
polo چوگان بازی
trick شعبده بازی
tricked شعبده بازی
golfing بازی گلف
tricking شعبده بازی
sporting بازی دوست
off hand game بازی جنبی
handout نوبت بازی
handouts نوبت بازی
off hand game بازی غیررسمی
trickiness حقه بازی
playact رل بازی کردن
playing court زمین بازی
mountebankery زبان بازی
playing the man بازی با حریف
hustled بازی هشیارانه
legerdemain حقه بازی
playing the man بازی روانی
playing time مدت بازی
misplay بازی اشتباه
middle game وسط بازی
priestcraft کشیش بازی
malversation دغل بازی
lusory بازی کن خنده کن
pugilism بوکس بازی
mountebankery چاچول بازی
power games بازی قدرتی
power game بازی قدرتی
cogs حقه بازی
hustle بازی هشیارانه
hustles بازی هشیارانه
hustling بازی هشیارانه
trapze بند بازی
cage بازی بسکتبال
cages بازی بسکتبال
playing the board بازی بر صفحه
rugby بازی رگبی
factionalism فرقه بازی
tooth clearance بازی دندانه
playing the board بازی فی نفسه
let us play بازی کنیم
twiddle بازی کردن
holdout خودداری از بازی
gimmickry حقه بازی
Frisbees بازی با فریزبی
Frisbee بازی با فریزبی
fence شمشیر بازی
fences شمشیر بازی
child's play بازی کودکان
child's play بچه بازی
pederasty بچه بازی
passive play بازی غیرفعال
pederasty or pae بچه بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
papistry پاپ بازی
holdouts خودداری از بازی
jiggery-pokery حقه بازی
twiddled بازی کردن
twiddles بازی کردن
twiddling بازی کردن
play-acts تو بازی رفتن
play-acts بازی کردن
play-acting تو بازی رفتن
play-acting بازی کردن
play-acted تو بازی رفتن
play-acted بازی کردن
play-act تو بازی رفتن
play-act بازی کردن
footballer فوتبال بازی کن
footballers فوتبال بازی کن
party politics حزب بازی
pederosis بچه بازی
wordplay بازی با لغات
paraphrase بازی با الفاظ
full-time 09 دقیقه بازی
charade نوعی بازی
hanky-panky حقه بازی
hanky-panky روباه بازی
double بازی دوبل
doubled بازی دوبل
doubled up بازی دوبل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com