English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
you bet یقین داشته باش
Other Matches
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
sure یقین
certain یقین
positivism یقین
certitude یقین
positivity یقین
surefire یقین
sureas a gun یقین
surer یقین
certainties یقین
surest یقین
certainty یقین
positive یقین عملی
positive یقین معین
to make no doubt یقین بودن
to feel sure یقین بودن
to know for certain یقین داشتن
to make sure یقین کردن
to know for certain یقین دانستن
surer ازروی یقین
surest ازروی یقین
sure ازروی یقین
sure enough میتوان یقین کردکه
aver از روی یقین گفتن
avers از روی یقین گفتن
averring از روی یقین گفتن
averred از روی یقین گفتن
In all probability. Very likely. به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
irrationlism اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
keep your peck up دل داشته باشد
kept نگاه داشته
hydroxide داشته باشد
in prospect انتظار داشته
worksheet ی داشته باشد
in prospective انتظار داشته
tripod چیزی که سه پایه داشته
keep your peck up جرات داشته باشید
tripods چیزی که سه پایه داشته
he has passed the chair ریاست داشته است
if any اگر داشته باشد
be a man مردانگی داشته باشید
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
pent up دریک جا نگاه داشته شده
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
Be patient . صبر داشته باش ( حوصله کن )
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
He has become too big for his boots. He is getting above himself . هوا( یابو ) ورش داشته
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
As much as you wish to have . هر قدر که میل داشته با شید
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
ukase فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
eye cup فرفی که چشم رادران نگاه داشته
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
Moderation in all things. <proverb> در همه چیز اعتدال داشته باش.
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
harpies جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpy جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
You cannot have it both ways . <proverb> نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
fieldsman کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
on occasion لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
chimeras جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
chimaera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
lugger زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
chimera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
over crowding تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
quantum meruit هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
nunc pro tunc حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
controlling company موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
auto امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
autos امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
id کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
cartels اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
doubled up درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
cartel اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
password کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
odder سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
passwords کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
distaff التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
customs of war اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
addressable ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
odd سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
tin mordent دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
cases تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
caches بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
parity سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
large scale computer که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
fasces یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
cache بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
parity سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
alien وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
musub duchi موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com