English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
raider یورش برنده
raiders یورش برنده
Other Matches
sortie یورش
offence یورش
raids یورش
offenses یورش
raiding یورش
onslaught یورش
raided یورش
assailment یورش
offense یورش
onrush یورش
sally یورش
onslaughts یورش
assault یورش
assaulted یورش
invasion تک یورش
invasions تک یورش
sallies یورش
assaults یورش
sorties یورش
raid یورش
inrush درون یورش
rushing حمله یورش
assault یورش شمشیرباز
assaulted یورش شمشیرباز
assaults یورش شمشیرباز
rushing یورش کردن
rush حمله یورش
rush یورش کردن
rushed حمله یورش
storms یورش اوردن
storming یورش اوردن
stormed یورش اوردن
storm یورش اوردن
rushed یورش کردن
offensive زشت یورش
offensives زشت یورش
striking force نیروی یورش
pushes یورش بردن
pushed یورش بردن
push یورش بردن
insalivate درون یورش
sortie یورش اوردن
sorties یورش اوردن
pash یورش نرمی
explosive یورش ناگهانی
raid یورش اوردن
raided یورش اوردن
unassailable یورش ناپذیر
academic assault یورش کلاسیک
raiding یورش اوردن
sallies یورش اوردن
sally یورش اوردن
raids یورش اوردن
strikes ضربت زدن یورش
attack تاخت و تاز یورش
attacked تاخت و تاز یورش
attacks تاخت و تاز یورش
pounced حمله باچنگال یورش
pounces حمله باچنگال یورش
to rush at یورش یاحمله کردن به
pounce حمله باچنگال یورش
sacking درحال یورش وچپاول
pouncing حمله باچنگال یورش
strike ضربت زدن یورش
all the way اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
discoverer پی برنده
winners برنده
foretooth برنده
high proof برنده
heuristic پی برنده
vehicle برنده
cutting برنده
winner برنده
incisor tooth برنده
incisive برنده
incisory برنده
trenchant برنده
discoverers پی برنده
portative برنده
vehicles برنده
deferent برنده
cutters برنده
cutter برنده
scissile برنده
mutilator برنده
winning برنده
winnings برنده
conductive برنده
lacerative برنده یا درنده
gestatorial برنده پاپ
outpoint برنده با امتیاز
utilizer بکار برنده
matrolinous بارث برنده
medalist برنده مدال
gonfalonier برنده پرچم
winner برنده بازی
cutting head نوک برنده
achiever از پیش برنده
highest bidder برنده مزایده
impellor پیش برنده
edged tool الت برنده
edge tool الت برنده
dissolvent حل کننده برنده
incisively بطور برنده
boosters بالا برنده
booster بالا برنده
impeller پیش برنده
deferent بیرون برنده
annihilator از بین برنده
winners برنده بازی
persi برنده سر دیو
dark horse برنده غیرمترقبه
heiresses ارث برنده زن
heiress ارث برنده زن
decisions برنده با امتیاز
wearing تحلیل برنده
decision برنده با امتیاز
contenders برنده احتمالی
contender برنده احتمالی
medallists برنده مدال
shoo-in <idiom> برنده مطلق
medallist برنده مدال
medalists برنده مدال
propelling پیش برنده
promoters پیش برنده
uptake بالا برنده
dark horses برنده غیرمترقبه
propulsive جلو برنده
user بکار برنده
resolutive تحلیل برنده
users بکار برنده
promotor پیش برنده
victors برنده مسابقه
victor برنده مسابقه
uplifter بالا برنده
prizewinner برنده جایزه
prizer برنده جایزه
winner of a match برنده مسابقه
winning move حرکت برنده
promoter پیش برنده
winning position پوزیسیون برنده
perseus برنده سر دیو
nonwinner هرگز برنده نشده
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
raise the hand بالابردن دست برنده
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
won ending اخر بازی برنده
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
limivorous فرو برنده گل ولای
winterer بسر برنده زمستان
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
benefitical منتفع فایده برنده
benefic فایده برنده نیکوکار
bearing capacity قدرت برنده باربرد
backsword شمشیر یک لبهء برنده
decisions برنده کشتی با امتیاز
painstakingly ساعی رنج برنده
painstaking ساعی رنج برنده
decision برنده کشتی با امتیاز
jackpot برنده تمام پولها
jackpots برنده تمام پولها
liquidators برچیننده از بین برنده
liquidator برچیننده از بین برنده
chung seung برنده هوگوابی تکواندو
emasculative برنده نیروی مردی
emasculatory برنده نیروی مردی
cutler فروشنده الات برنده
emulous رشک برنده طالب
file cutter قسمت برنده سوهان
gulf هر چیز بلعنده وفرو برنده
hoong seung برنده هوگو قرمز تکواندو
gulfs هر چیز بلعنده وفرو برنده
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
scissors چیز برنده قطع کننده
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
cutting angle سطح برنده تیغه برش
hellward سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
blade قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover از بین برنده رنگ [سفید کننده]
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
runner-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
ingestive بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com