Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 147 (8 milliseconds)
English	Persian
pash	یورش نرمی
Other Matches
assaults	یورش
sally	یورش
raid	یورش
raided	یورش
sallies	یورش
raiding	یورش
raids	یورش
invasions	تک یورش
onslaughts	یورش
onslaught	یورش
assailment	یورش
offence	یورش
offenses	یورش
assaulted	یورش
assault	یورش
invasion	تک یورش
sortie	یورش
onrush	یورش
offense	یورش
sorties	یورش
assaults	یورش شمشیرباز
striking force	نیروی یورش
rushing	یورش کردن
rushing	حمله یورش
rushed	یورش کردن
rush	حمله یورش
rushed	حمله یورش
insalivate	درون یورش
inrush	درون یورش
sortie	یورش اوردن
sallies	یورش اوردن
sorties	یورش اوردن
raider	یورش برنده
raiders	یورش برنده
unassailable	یورش ناپذیر
explosive	یورش ناگهانی
offensives	زشت یورش
sally	یورش اوردن
academic assault	یورش کلاسیک
offensive	زشت یورش
rush	یورش کردن
assaulted	یورش شمشیرباز
assault	یورش شمشیرباز
push	یورش بردن
pushed	یورش بردن
pushes	یورش بردن
raid	یورش اوردن
raided	یورش اوردن
raiding	یورش اوردن
raids	یورش اوردن
stormed	یورش اوردن
storms	یورش اوردن
storming	یورش اوردن
storm	یورش اوردن
lenience	نرمی
lenity	نرمی
flexility	نرمی
limpness	نرمی
litheness	نرمی
looseness	نرمی
lubricity	نرمی
laxly	به نرمی
smoothly	به نرمی
flabbiness	نرمی
flagginess	نرمی
flexibly	به نرمی
suppleness	نرمی
fluffiness	نرمی
flimsiness	نرمی
lubricous	نرمی
mansuetude	نرمی
milkiness	نرمی
waxiness	نرمی
unction	نرمی
tractability	نرمی
subtilty	نرمی
suavity	نرمی
spooniness	نرمی
sleekness	نرمی
silkiness	نرمی
pulpiness	نرمی
pliability	نرمی
peachiness	نرمی
oiliness	نرمی
mushiness	نرمی
ductility	نرمی
benignancy	نرمی
sweetness	نرمی
mildness	نرمی
softness	نرمی
placably	به نرمی
smoothness	نرمی
pliantly	به نرمی
gloss	: نرمی
softly	به نرمی
doughiness	نرمی
mildly	به نرمی
leniency	نرمی
leniently	به نرمی
fineness	نرمی
facileness	نرمی
limply	به نرمی
downiness	نرمی
attack	تاخت و تاز یورش
attacks	تاخت و تاز یورش
to rush at	یورش یاحمله کردن به
pouncing	حمله باچنگال یورش
pounces	حمله باچنگال یورش
sacking	درحال یورش وچپاول
strike	ضربت زدن یورش
attacked	تاخت و تاز یورش
pounce	حمله باچنگال یورش
pounced	حمله باچنگال یورش
strikes	ضربت زدن یورش
reckets	نرمی استخوان
reckets	استخوان نرمی
amenity	نرمی ملایمت
toughness index	شاخص نرمی
softening point	نقطه نرمی
creep ductility	نرمی خزش
flows	حرکت به نرمی
amenities	نرمی ملایمت
mellowness	نرمی رسیدگی
facilely	به نرمی ماهرانه
rickets	نرمی استخوان استخوان نرمی
flow	حرکت به نرمی
osteomalacia	نرمی استخوان
flowed	حرکت به نرمی
plasticity	خمیری نرمی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
plasticity	حالت پلاستیکی نرمی
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
She has a soft voice	صدای نرمی دارد
ricketiness	دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
malleability	باخاصیت چکش خواری نرمی
all the way	اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
scumble	نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
holystone	سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
great dane	نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
brie	پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
gibus	کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
textile	زیر دست [احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
charging	خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
plasticity	حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
lay on	حمله کردن یورش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com