Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
jonathan
یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
Other Matches
levi
لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
shem
سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
david
داود
the psalms of david
مزامیر داود
book of psalms
زبور داود
book of psalms
مزامیر داود
the psalms of david
زبور داود
book of psalms
زبور حضرت داود
the psalms of david
زبور حضرت داود
prophet
پیغمبر
by g
به پیغمبر
seeress
پیغمبر زن
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
pseudo prophet
پیغمبر نما
seer
غیبگو پیغمبر
seers
غیبگو پیغمبر
noah
نوح پیغمبر
jonah
یونس پیغمبر
pseudo prophet
پیغمبر دروغی
god's messenger
رسول خدا پیغمبر
joshua
یوشع بن نون پیغمبر اسرائیل
to take for gospel
مانندکلام خدادانستن مانندحرف پیغمبر راست دانستن
I like to be friends with you.
من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
progency
فرزند
progeniture
فرزند
son
فرزند
offspring
فرزند
filicide
فرزند کش
frying
فرزند
fries
فرزند
fry
فرزند
progeny
فرزند
sons
فرزند
sonless
بی فرزند
breed
فرزند
child
فرزند
sonship
فرزند
get
فرزند
only child
تک فرزند
impignorate
فرزند
getting
فرزند
gets
فرزند
breeds
فرزند
scion
فرزند
scions
فرزند
bairns
فرزند
bairn
فرزند
foster child
فرزند خوانده
firstborn
فرزند ارشد
adopted child
فرزند خوانده
whoreson
فرزند فاحشه
stepsons
فرزند خوانده
godchildren
فرزند خوانده
godchild
فرزند خوانده
stepchildren
فرزند خوانده
stepchild
فرزند خوانده
filicide
فرزند کشی
sonnish
فرزند وار
child adoption
فرزند خواندگی
to berave of ason
بی فرزند کردن
fosterling
فرزند رضاعی
stepson
فرزند خوانده
nurse child
فرزند رضائی
Paris
فرزند " پریام "
nurse child
فرزند خوانده
sonny
فرزند جان
orestes
فرزند اگاممنون
polynices
فرزند ادیپوس
hagseed
فرزند زن ساحره
adoption
فرزند خواندگی
the losser of a child
فقدان یا داغ فرزند
judah
یهودا فرزند یعقوب
medea complex
عقده فرزند کشی
freeborn
فرزند ازاد مرد
sole offspring
فرزند منحصر بفرد
fruit
فرزند میوه دادن
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
he is my only child
فرزند یگانه من است
problem child
فرزند مسئله دار
fruits
فرزند میوه دادن
abel
فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
isaac
اسحق فرزند حضرت ابراهیم
ishmael
اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
parenting
پس انداختن و بار آوردن فرزند
adoptionist
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
ancestral file
که فرزند فایل جاری است
fosterling
طفل شیرخوار فرزند خوانده
hagborn
شیطان زاده فرزند ساحره
japheth
یافث فرزند نوح پیامبر
thyestes
فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
aegisthus
فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
primogeniture
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
ultimogeniture
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
jus sanguinis
قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
grandfather file
سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
philogynist
زن دوست
philoginous
زن دوست
dienophile
دی ان دوست
hydrophilic
اب دوست
hydrophilic compound
اب دوست
bozo
دوست
leal
دوست
unfriended
بی دوست
chum
دوست
amicable
دوست
chums
دوست
schoolmate
دوست
schoolmates
دوست
friendless
بی دوست
friend
دوست
allying
دوست
ally
دوست
friends
دوست
heart to heart
دوست
heart-to-heart
دوست
formalist
دوست
buddy
دوست
buddies
دوست
heart-to-hearts
دوست
philobiblic
کتاب دوست
philhellenic
دوست یونان
philhellene
دوست یونان
philanthrope
بشر دوست
phihellenic
یونانی دوست
phiadelphian
نوع دوست
pen pals
دوست مکاتبهای
oxyphile
اسید دوست
myrmecophilous
مورجه دوست
necrophilous
لاشه دوست
negrophil
زنگی دوست
negrophil
سیاه دوست
I need my e
من دوست دارم
nucleophile
هسته دوست
ornithophilous
مرغ دوست
oxyphil
اسید دوست
patiot
میهن دوست
his friend's murder
قتل دوست او
solomon
صلح دوست
xenophile
بیگانه دوست
unlovely
دوست نداشتنی
sweet tooth
شیرینی دوست
pen pals
دوست قلمی
pen pal
دوست مکاتبهای
pen pal
دوست قلمی
to make a friend of
دوست شدن با
girlfriends
دوست دختر
girlfriend
دوست دختر
family men
زن و بچه دوست
family man
زن و بچه دوست
careerists
حرفه دوست
careerist
حرفه دوست
zoophilous
حیوان دوست
take kindly to
<idiom>
دوست داشتن
philotechnic
صنعت دوست
philotechnic
صناعت دوست
pornerastic
جنده دوست
psychrophilic
سرما دوست
saprophytic
پوده دوست
zoophilic
حیوان دوست
fraternized
دوست بودن
amativeness
دوست داشتن
loyalists
دولت دوست
acidophile
اسید دوست
acidophile
ترشی دوست
lovely
دوست داشتنی
lovable
دوست داشتنی
boyfriends
دوست پسر
boyfriend
دوست پسر
dislike
دوست نداشتن
humanitarian
بشر دوست
bibliophil
کتاب دوست
loveliest
دوست داشتنی
dislikeable
دوست نداشتنی
dislikable
دوست نداشتنی
dendrophilous
درخت دوست
culturist
فرهگ دوست
fraternizing
دوست بودن
philanthropist
بشر دوست
chessist
شطرنج دوست
cater cousin
دوست صمیمی
social
جمعیت دوست
disliked
دوست نداشتن
likeable
دوست داشتنی
crony
دوست صمیمی
expressionism
حالت دوست
expressionist
حالت دوست
affect
دوست داشتن
affects
دوست داشتن
patriot
وطن دوست
patriots
وطن دوست
gregarious
گروده دوست
cobber
دوست صمیمی
philanthropists
بشر دوست
cronies
دوست صمیمی
disliking
دوست نداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com