Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
individual units
یکانهای مستقل
Other Matches
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
mountain troops
یکانهای کوهستانی
tactical troops
یکانهای تاکتیکی
subunits
یکانهای وابسته
chopline
خط حد یکانهای دریایی
combat , elements
یکانهای رزمی
special troops
یکانهای مخصوص
corps troops
یکانهای سپاه
covering troops
یکانهای پوششی
subunits
یکانهای جزء
field commands
یکانهای رزمی
army troops
یکانهای رده ارتش
force basis
یکانهای مبنای هر قسمت
combat support troops
یکانهای پشتیبانی رزمی
practical system
دستگاه یکانهای عملی
inactive installation
تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
individual units
یکانهای منفرد یا مجزا
advancing units
یکانهای پیشروی کننده
covering troops
یکانهای پوشش کننده
sea tail
دنباله دریایی یکانهای هوارو
subordinating
تحت امر یکانهای تابعه
subordinates
تحت امر یکانهای تابعه
subordinated
تحت امر یکانهای تابعه
subordinate
تحت امر یکانهای تابعه
field commands
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
supply arms
یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
supporting range
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
smoke screen
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
satellization
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
overwatch
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
sea tail
بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
technical observer
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
autocratic
مستقل
absolute
مستقل
absolutes
مستقل
realty
مستقل
autonomic
مستقل
landed a
مستقل
stand alone
مستقل
exogenous
مستقل
mavericks
مستقل
free-standing
مستقل
solos
مستقل
freelance
مستقل
independent
مستقل
maverick
مستقل
frees
مستقل
solo
مستقل
freeing
مستقل
free
مستقل
separates
مستقل
sovereigns
مستقل
separated
مستقل
freed
مستقل
separate
مستقل
sovereign
مستقل
entity
موجودیت مستقل
entities
موسسه مستقل
machine independent
مستقل از ماشین
context free
مستقل از متن
entity
موسسه مستقل
entities
موجودیت مستقل
independency
کشور مستقل
independent consultant
مشاور مستقل
independent equations
معادلات مستقل
independent state
دولت مستقل
explanatory variable
متغیر مستقل
independent variable
متغیر مستقل
device independence
مستقل از دستگاه
garrison house
ساخلو مستقل
detached
ستون مستقل
to stand by oneself
مستقل بودن
autonomous variable
متغیر مستقل
autonomous operation
عملیات مستقل
self goverment
حکومت مستقل
semi independent
نیمه مستقل
separate battalion
گردان مستقل
separate battery
اتشبار مستقل
separate company
گروهان مستقل
stand on one's own two feet
<idiom>
مستقل بودن
single unit
یکان مستقل
autocracy
حکومت مستقل
separate
یکان مستقل
separated
یکان مستقل
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
separates
یکان مستقل
arguments
متغیر مستقل
separate brigade
تیپ مستقل
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
autonomous consumption
مصرف مستقل
absolutes
مستقل استبدادی
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
argument
متغیر مستقل
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
monarchism
اصول سلطنت مستقل
number of componentes
تعداد سازندههای مستقل
argument
[of a function]
متغیر مستقل
[ریاضی]
independent variable
متغیر مستقل
[ریاضی]
temperature independent paranagnetism
پارامغناطیس گرما مستقل
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
computer independent language
زبان مستقل کامپیوتری
dependent state
دولت غیر مستقل
separation
مستقل شدن یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
dependencies
کشور غیر مستقل
autonomous investment
سرمایه گذاری مستقل
dependency
کشور غیر مستقل
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
autonomous
دارای زندگی مستقل
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
territoriality
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
autonomous
دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous
دارای حکومت مستقل خودمختار
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
stand-alone
<adj.>
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
territorialism
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
standalone
سیستمی که مستقل کار میکند
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
pica
سیستم عامل مستقل از ماشین
monarchic
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
autonomous investment
سرمایه مستقل از درامد ملی
multicollinearity
هم خطی بین متغیرهای مستقل
icca
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
defacto recognition
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
dominion
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
independent
association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length
مستقل و برابر بودن طرفها
[یا شرکتها]
در معامله ای
[اقتصاد]
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
plane
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planed
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powering
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planing
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powered
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
microcontroller
ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
variable delivery pump
پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
reentrant
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
library
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
libraries
تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
separated
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
module
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
modules
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
separates
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate
استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
SGML
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
canonical schema
نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
locals
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
section
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
modules
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
unbundled
اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
solos
پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solo
پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
defacto recognition
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
fire capabilities
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
ecotype
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split-screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com