English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
Other Matches
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
expendable property کالای مصرفی اماد مصرفی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
disposability مصرفی
input مصرفی
inputted مصرفی
needlessness بی مصرفی
disutility بی مصرفی
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
expendable items اقلام مصرفی
expendable supplies کالاهای مصرفی
coloring agent رنگ مصرفی
consumption lending وام مصرفی
autoconsumption خود مصرفی
consumption goods کالاهای مصرفی
consumable stock موجودی مصرفی
consumer goods کالای مصرفی
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
consumables کالاهای مصرفی
consumer capital سرمایه مصرفی
commodity کالای مصرفی
consumable ماده مصرفی
commodities کالای مصرفی
consumer industries صنایع مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consumption credit اعتبار مصرفی
consumption diseconomies زیانهای مصرفی
affluent society جامعه مصرفی
consumption expenditures هزینههای مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
nonexpendable غیر مصرفی
bar stock ماده اولیه مصرفی
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
consumption economies صرفه جوئیهای مصرفی
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
commodity market بازار کالای مصرفی
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
exposure dose مقدار دوز مصرفی
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
expendable items اقلام مصرفی شدنی
name کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
names کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed اب مصرفی دیگ بخار ناو
consumable اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
autos توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
formation یکان
units یکان
singly یکان یکان
unit یکان
march unit یکان راهپیمایی
composite unit یکان مختلط
troop unit یکان سربازدار
troop unit یکان صنفی
unit structure سازمان یکان
command strength استعداد یکان
single unit یکان منفرد
base unit یکان پایگاهی
logistical command یکان لجستیکی
beach organization یکان ساحلی
unit training اموزش یکان
cavalry unit یکان سوارزرهی
unit train بنه یکان
combat , echelon یکان رزمی
unit supply تدارکات یکان
combatcommand یکان رزمی
combined arms یکان مرکب
combined command یکان مرکب
unit structure استخوانبندی یکان
command net شبکه یکان
troop basis مبنای یکان
shock troops یکان ضربت
naval activity یکان دریایی
designator code کد تشخیص یکان
detached unit یکان مامورشده
muster book دفتروقایع یکان
distinguished unit یکان ممتاز
motor unit یکان موتوری
divisional unit یکان لشگری
exempted station یکان مخصوص
major command یکان عمده
identification code کدشناسایی یکان
fire unit یکان اتش
first seargeant سرگروهبان یکان
installation type نوع یکان
tactical command یکان تاکتیکی
support command یکان پشتیبانی
base unit یکان مبنا
single unit یکان مستقل
frontalier یکان مرزی
service unit یکان خدمات
joint command یکان مشترک
service force یکان خدمات
intercommand بین یکان
retraining command یکان بازاموزی
paratroop یکان چترباز
organization chart نمودارسازمان یکان
force basis مبنای یکان
strangle دورافتادن از یکان
boundaries حدود یکان
parent یکان لاحق
separated یکان مستقل
separate یکان مستقل
boundary حدود یکان
stragglers دورافتاده از یکان
presence فرستی در یکان
organic یکان سازمانی
stragglers گم شده از یکان
organizational یکان سازمانی
straggler دورافتاده از یکان
straggler گم شده از یکان
activity قسمت یکان
designations اسم یکان
trains بنه یکان
composite یکان مختلط
trains عقبه یکان
trained عقبه یکان
trained بنه یکان
train عقبه یکان
motorized یکان موتوری
train بنه یکان
separates یکان مستقل
mechanized یکان مکانیزه
designation اسم یکان
parent یکان اولیه
activities قسمت یکان
mobility تحرک یکان
organization یکان قسمت
advance gruard یکان جلودار
organizations یکان قسمت
organisations یکان قسمت
administrative command یکان اداری
service قسمت یکان
serviced قسمت یکان
active یکان کادر
sergeant سرگروهبان یکان
composite یکان مرکب
mixed یکان مختلط
air command یکان هوایی
sergeants سرگروهبان یکان
pertinent یکان لاحق
order of battle سازمان نیروهایا یکان
less than release unit یکان درخط ترابری
land tail باقیمانده زمینی یکان
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
passive element یکان غیر فعال
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
intercommunication مخابرات داخلی یکان
intransit یکان در حال حرکت
requesting unit یکان درخواست کننده
document file پرونده اسناد یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
permanent party جمعی دایمی یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
property book دفتر دارایی یکان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com