English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
staging unit یکان بارگیری کننده
Other Matches
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
requesting unit یکان درخواست کننده
requesting unit یکان تقاضا کننده
using agency یکان استفاده کننده
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
naval support یکان پشتیبانی کننده دریایی
dominant user یکان مصرف کننده عمده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
freddie اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
material handling bridge پل بارگیری
loading bridge پل بارگیری
burdening بارگیری
well deck پل بارگیری
charging بارگیری
stowage بارگیری
shipping بارگیری
loading بارگیری
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
loading scale مقیاس بارگیری
loading site سکوی بارگیری
loading site محل بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
pallets کفه بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading time زمان بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
well deck عرشه بارگیری
loading point نقطه بارگیری
pallet کفه بارگیری
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
line charging current جریان بارگیری خط
load factor ضریب بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading apron نوار بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
apron محوطه بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
loads بارگیری مهمات
laden بارگیری شده
load فرفیت بارگیری
load بارگیری کردن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
load بارگیری مهمات
point of loading نقطه بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
loads فرفیت بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
aprons محوطه بارگیری
stowage بارگیری و باراندازی
stow بارگیری کردن
on berth ناوحاضربه بارگیری
pack saddle زین بارگیری
stowed بارگیری کردن
pallete کفه بارگیری
stowing بارگیری کردن
stows بارگیری کردن
pick up and delivery بارگیری و تحویل
loading فرفیت بارگیری
charging car واگن بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
charging crane جرثقیل بارگیری
frequency loading بارگیری فرکانسی
charging berth اسکله بارگیری
deadweight تناژ بارگیری
cargo net تور بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
download بارگیری پایین
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
embarkation table جدول بارگیری
quay سکوی بارگیری
quays سکوی بارگیری
bucket charging بارگیری با سطل
loads بارگیری کردن
embarkation area محوطه بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
initial program load بارگیری برنامه اغازی
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
loading بارگیری مهمات درهواپیما
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
cargo plan طرح بارگیری ناو
cargo port دریچه بارگیری ناو
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
charging side محل بارگیری کوره
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
loading chart طرح بارگیری هواپیما
loading list لیست بارگیری خودرو
loading space فضای قابل بارگیری
loading plan طرح بارگیری خودرو
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
lading بارگیری عمل بار کردن
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
port شراب شیرین بارگیری کردن
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
units یکان
formation یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com