Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
Other Matches
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
exterritorial
برون مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
extraterritorial
برون مرزی
oversea
برون مرزی
exterritoriality
حقوق برون مرزی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
high seas
ابهای برون مرزی
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
frontalier
یکان مرزی
frontalier
جزو یکان مرزی
combat commander's insignia
علامت فرماندهی بر یکان رزمی
base logistical command
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
oversea
خارج از کشور
abroad
خارج از کشور
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
outbound cargo
بار خارج از کشور
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
internally or abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
to go abroad
به خارج
[از کشور]
رفتن
supreme commander
فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
not valid abroad
در خارج
[از کشور]
معتبر نیست
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
blocked cuurency
پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
noncontiguous facility
تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
assume
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assumes
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
command management system
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
islands
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island
پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
borderline
مرزی
bordering
خط مرزی
bordered
خط مرزی
border
خط مرزی
mete
: خط مرزی
paralic
مرزی
boundaries
مرزی
boundary
مرزی
marginal
مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
borderline state
حالت مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
boundary surface
سطح مرزی
boundary layer
لایه مرزی
marginal test
ازمون مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
marginal check
برسی مرزی
marginal check
مقابله مرزی
marchland
زمین مرزی
boundary effect
اثر مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
mete
سنگ مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
outpost
پایگاه مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
outposts
پایگاه مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
border land
زمین مرزی
border stone
سنگ مرزی
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
catchment
حوزه ابریز مرزی
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
inland
درون مرزی داخله
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
bridge
پل فرماندهی
bridged
پل فرماندهی
commandership
فرماندهی
strategy
فن فرماندهی
executive branch
فرماندهی
centre castle
پل فرماندهی
pilot house
پل فرماندهی
conning tower
پل فرماندهی
strategies
فن فرماندهی
commands
فرماندهی
commandantship
فرماندهی
wheelhouses
پل فرماندهی
bridges
پل فرماندهی
commanded
فرماندهی
wheelhouse
پل فرماندهی
leadership
فرماندهی
command
فرماندهی
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
command net
شبکه فرماندهی
tactical command ship
ناو فرماندهی
command report
گزارش فرماندهی
combined command
فرماندهی مرکب
command mode
حالت فرماندهی
command channels
ردههای فرماندهی
command and control
کنترل و فرماندهی
command language
زبان فرماندهی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
command group
گروه فرماندهی
unified command
فرماندهی متحد
support command
فرماندهی پشتیبانی
oldman
مقام فرماندهی
commandery
مقام فرماندهی
scheme of command
طرح فرماندهی
supreme
فرماندهی عالی
area command
فرماندهی منطقه
headquarters
مرکز فرماندهی
headquarters
قرارگاه فرماندهی
air command
فرماندهی هوایی
administrative command
فرماندهی اداری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
high command
فرماندهی عالی
command posts
پاسگاه فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
command post
پست فرماندهی
base command
فرماندهی پایگاه
flag ship
ناو سر فرماندهی
flagship
ناو فرماندهی
commander's call
در اختیار فرماندهی
commander's estimate
براورد فرماندهی
commandery
محل فرماندهی
commodity command
فرماندهی اماد
continuity of command
مداومت فرماندهی
bridge
پل فرماندهی کشتی
master's certificate
گواهینامه فرماندهی
logistical command
فرماندهی لجستیکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com