Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
Other Matches
motorized
یکان موتوری
motor unit
یکان موتوری
motorize
موتوریزه کردن
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
zeroed out
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
automotive
وسیله موتوری موتوری
parent
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
designations
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designation
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
combat arms
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detailing
شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement
یکان تعویض کننده یکان جبهه
detail
شرح مفصل یکان بقیه یکان
pack
وسیله محمول
piggy back
توپ محمول
packs
وسیله محمول
airial
محمول هوایی
subject and predicate
موضوع و محمول
packs
محمول بادواب
pack
محمول بادواب
air cargo
بارهای محمول هوایی
airial division
لشگر محمول هوایی
aerogun
توپ محمول با هواپیما
aerial field artillery
توپخانه محمول هوایی
air infantry
پیاده نظام محمول هوایی
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
air portable
قابل حمل به صورت محمول هوایی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
words in contracts should
الفاظ عقود محمول است برمعانی عرفیه
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
ferry
قایق موتوری
motorboat
قایق موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
motorization
موتوری کردن
motorcade
کاروان موتوری
motorize
موتوری کردن
gasboat
قایق موتوری
motorboats
قایق موتوری
aerodyne
هواپیمای موتوری
motorcades
کاروان موتوری
powerboats
قایق موتوری
powerboat
قایق موتوری
ferrying
قایق موتوری
ferries
قایق موتوری
ferried
قایق موتوری
motor drive
محرکه موتوری
motor fule
سوخت موتوری
pooled
پارک موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
pools
پارک موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
motorbikes
دوچرخهی موتوری
pool
پارک موتوری
motor vessel
کشتی موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
motor scooter
روروک موتوری
motor pool
پارک موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
speedboats
قایق موتوری سرعت
motor launch
قایق موتوری کرجی
powerboating
راندن قایق موتوری
outboarder
راننده قایق موتوری
panel truck
بارکش کوچک موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
speedboat
قایق موتوری سرعت
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
motor transport
حمل و نقل موتوری
diver
راننده قایق موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
daycruiser
قایق موتوری کوچک
power driven vessel
یگان شناور موتوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
whaleboat
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
formation
یکان
units
یکان
unit
یکان
singly
یکان یکان
muster book
دفتروقایع یکان
detached unit
یکان مامورشده
joint command
یکان مشترک
logistical command
یکان لجستیکی
major command
یکان عمده
march unit
یکان راهپیمایی
combined arms
یکان مرکب
fire unit
یکان اتش
mobility
تحرک یکان
designator code
کد تشخیص یکان
combatcommand
یکان رزمی
mixed
یکان مختلط
composite unit
یکان مختلط
distinguished unit
یکان ممتاز
sergeant
سرگروهبان یکان
command net
شبکه یکان
exempted station
یکان مخصوص
sergeants
سرگروهبان یکان
first seargeant
سرگروهبان یکان
combined command
یکان مرکب
force basis
مبنای یکان
frontalier
یکان مرزی
divisional unit
یکان لشگری
identification code
کدشناسایی یکان
installation type
نوع یکان
intercommand
بین یکان
troop unit
یکان صنفی
organic
یکان سازمانی
boundary
حدود یکان
boundaries
حدود یکان
command strength
استعداد یکان
support command
یکان پشتیبانی
tactical command
یکان تاکتیکی
troop basis
مبنای یکان
troop unit
یکان سربازدار
unit structure
سازمان یکان
unit structure
استخوانبندی یکان
unit supply
تدارکات یکان
unit train
بنه یکان
unit training
اموزش یکان
serviced
قسمت یکان
service
قسمت یکان
organizations
یکان قسمت
organization
یکان قسمت
organisations
یکان قسمت
active
یکان کادر
composite
یکان مرکب
organizational
یکان سازمانی
single unit
یکان مستقل
naval activity
یکان دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com