English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
enumerator یکایک گوینده صورت دهنده
Other Matches
hidden خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
individ یکایک
enumeratoin یکایک شماری
recounted یکایک گفتن
recounts یکایک گفتن
recounting یکایک گفتن
recount یکایک گفتن
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
enumerated برشمردن یکایک شمردن
enumerating برشمردن یکایک شمردن
enumerates برشمردن یکایک شمردن
enumerate برشمردن یکایک شمردن
recitative درس راپس دادن یکایک شمردن
to recount something to someone [formal] برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
teller گوینده
narrator گوینده
broadcaster گوینده
tellers گوینده
colloquist گوینده
announcers گوینده
sayer گوینده
speakers گوینده
broadcasters گوینده
narrators گوینده
informants گوینده
announcer گوینده
informant گوینده
speaker گوینده
caller گوینده با بلندگو
fatidio گوینده قضاوقدر
callers گوینده با بلندگو
narrators گوینده داستان
narrator گوینده داستان
fatidioal گوینده قضاوقدر
congratulator تبریک گوینده
nosayer گوینده [رای] منفی
naysayer گوینده [رای] منفی
yea-sayer گوینده [رای] مثبت
newsman خبرنگار گوینده اخبار
newsmen خبرنگار گوینده اخبار
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
to cough down a speaker باسرفه سخن گوینده راخاموش کردن
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
challenge and reply ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
sportscaster برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
trimestr رخ دهنده
joggers هل دهنده
jogger هل دهنده
donor دهنده
transferor دهنده
shover هل دهنده
irriguous اب دهنده
giver دهنده
pushers هل دهنده
pusher هل دهنده
donar دهنده
donors دهنده
subscriber اعانه دهنده
erosive فرسایش دهنده
erosive سایش دهنده
epicritic تمیز دهنده
bailer اجاره دهنده
endorser حواله دهنده
pejorative تنزل دهنده
showmen نمایش دهنده
electron donor دهنده الکترون
bailor اجاره دهنده
emancipator رهایی دهنده
eleemosynary صدقه دهنده
elucidator توضیح دهنده
baiter طعمه دهنده
subscribers اعانه دهنده
expositor توضیح دهنده
performing انجام دهنده
assuror اطمینان دهنده
exhalent بیرون دهنده
exhibitioner نمایش دهنده
antalgic تسکین دهنده
annoyer ازار دهنده
exhibitive جلوه دهنده
expander بسط دهنده
explicator توضیح دهنده
amusive تفریح دهنده
exhalant بیرون دهنده
appealer استیناف دهنده
appellant استیناف دهنده
assurer اطمینان دهنده
evangelic مژده دهنده
assimilatory شباهت دهنده
examinee امتحان دهنده
assignor حواله دهنده
assigner حواله دهنده
assentient موافقت دهنده
ampliative بسط دهنده
briber رشوه دهنده
connector اتصال دهنده
deliverer تحویل دهنده
deluder فریب دهنده
lurer فریب دهنده
depreciative تنزل دهنده
saviour نجات دهنده
conjunctive ربط دهنده
demulcent ت سکین دهنده
deponont شهادت دهنده
delegant حواله دهنده
decreer حکم دهنده
convulsive تکان دهنده
convulsively تکان دهنده
consultee مشورت دهنده
continuant ادامه دهنده
continuative ادامه دهنده
saving نجارت دهنده
deceiver فریب دهنده
decker زینت دهنده
decker ارایش دهنده
connecting اتصال دهنده
concussive تکان دهنده
discriminator تمیز دهنده
drawer of a bill of exchange برات دهنده
drill master مشق دهنده
indicative نشان دهنده
changer تغییر دهنده
formative تشکیل دهنده
showman نمایش دهنده
gracious توفیق دهنده
dimissory رخصت دهنده
designator نقش دهنده
coadjutant یاری دهنده
placater اشتی دهنده
conciliator اشتی دهنده
concentative تمرکز دهنده
complier انجام دهنده
saviours نجات دهنده
compensative پاداش دهنده
communicator پیام دهنده
depreciator تنزل دهنده
bulbiferous پیاز دهنده
dealer دهنده ورق
sedates تسکین دهنده
healers شفا دهنده
healer التیام دهنده
healer شفا دهنده
salvers التیام دهنده
salvers شفا دهنده
salver التیام دهنده
salver شفا دهنده
abusers دشنام دهنده
abuser دشنام دهنده
taxpayers مالیات دهنده
listener گوش دهنده
healers التیام دهنده
lender قرض دهنده
lender وام دهنده
sedated تسکین دهنده
sedate تسکین دهنده
commanding فرمان دهنده
shocking تکان دهنده
lenders وام دهنده
organisers تشکیل دهنده
organizer تشکیل دهنده
organizers تشکیل دهنده
taxpayer مالیات دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com