English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
English Persian
slump یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumping یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps یکباره فرو ریختن سقوط کردن
Other Matches
gravity extraction بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
nosedived سقوط کردن
crashing سقوط کردن
nosedive سقوط کردن
fall سقوط کردن
aborts سقوط کردن
crash سقوط کردن
crashingly سقوط کردن
crashed سقوط کردن
lapse vi سقوط کردن
abort سقوط کردن
tailspin سقوط کردن
crashes سقوط کردن
nosedives سقوط کردن
nosediving سقوط کردن
aborted سقوط کردن
aborting سقوط کردن
wipe out سقوط کردن
crashes سقوط کردن هواپیما
crash سقوط کردن هواپیما
crash-land سقوط کردن هواپیما
crash land سقوط کردن هواپیما
crashing سقوط کردن هواپیما
crashed سقوط کردن هواپیما
crash-lands سقوط کردن هواپیما
crashingly سقوط کردن هواپیما
crash-landed سقوط کردن هواپیما
crash-landing سقوط کردن هواپیما
aborted سقوط کردن موشک یا هواپیما
dropped قطره سقوط کردن کم کنید
abort سقوط کردن موشک یا هواپیما
dropping قطره سقوط کردن کم کنید
drop قطره سقوط کردن کم کنید
aborts سقوط کردن موشک یا هواپیما
drops قطره سقوط کردن کم کنید
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
aborting سقوط کردن موشک یا هواپیما
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
immediate آنچه یکباره اتفاق افتد
slump یکباره پایین امدن یاافتادن
slumped یکباره پایین امدن یاافتادن
slumps یکباره پایین امدن یاافتادن
slumping یکباره پایین امدن یاافتادن
To collude with someone . to be in league with someone. با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
jilts زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilt زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilted زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
vint درست کردن یا ریختن
disgorge خالی کردن ریختن
founds تاسیس کردن ریختن
disgorged خالی کردن ریختن
disgorges خالی کردن ریختن
found تاسیس کردن ریختن
disgorging خالی کردن ریختن
fazes درهم ریختن پریشان کردن
barrels درخمره ریختن دربشکه کردن
barrel درخمره ریختن دربشکه کردن
fazed درهم ریختن پریشان کردن
splashes چلپ چلوپ کردن ریختن
splash چلپ چلوپ کردن ریختن
fazing درهم ریختن پریشان کردن
faze درهم ریختن پریشان کردن
splashing چلپ چلوپ کردن ریختن
tin درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
tins درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
ballast سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
commit no nuisance ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
collapses متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapse متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsing متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
collapsed متلاشی شدن دچار سقوط واضمحلال شدن غش کردن
pans حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
sheets سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
sheet سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
crash سقوط
drop سقوط
crashed سقوط
come down سقوط
drops سقوط
falling سقوط
crashes سقوط
dropped سقوط
fall سقوط
downcome سقوط
dropping سقوط
prolapsus سقوط
low dwon سقوط
prolapse سقوط
chute سقوط
chutes سقوط
nosediving سقوط
crashing سقوط
collapsed سقوط
collapses سقوط
tailspin سقوط
collapse سقوط
elapse سقوط
crack up سقوط
nosedive سقوط
nosedived سقوط
crack-up سقوط
elapsing سقوط
elapses سقوط
downfall سقوط
crashingly سقوط
collapsing سقوط
nosedives سقوط
arrests جلوگیری از سقوط
arrested جلوگیری از سقوط
prolapse of the uterus سقوط رحم
gastroptosis سقوط معده
dropped افت سقوط
fall افت سقوط
loss گریز سقوط
dropped چکه سقوط
stumbling block سبب سقوط
drop افت سقوط
drop چکه سقوط
dropping چکه سقوط
termination of obligations سقوط تعهدات
fall velocity سرعت سقوط
free fall سقوط ازاد
drops چکه سقوط
drops افت سقوط
discharge of an obligation سقوط تعهد
arrest جلوگیری از سقوط
stumbling blocks سبب سقوط
velocity of fall سرعت سقوط
falling سقوط کننده
lapse inconduct سقوط در رفتاروکردار
chute سقوط انحطاط
break down سقوط ناگهانی
chute ریزش با سقوط
dropping افت سقوط
chutes سقوط انحطاط
chutes ریزش با سقوط
To crack jockes . to indulge in witticism . مزه ریختن ( مزه پرانی کردن )
concrete بتن ریختن با بتن اندود کردن
proctoptosis سقوط روده راست
free type parachute چتر سقوط ازاد
pash سقوط برف سنگین
plumper دروغ صرف سقوط
drop hammer چکش سقوط ازاد
lysis سقوط وزوال تدریجی مرض
debacles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
prolapse of the uterus درامدگی سیبک سقوط زهدان
debacle سقوط ناگهانی حکومت و غیره
high velocity drop بارریزی با سرعت سقوط زیاد
skidding راه شکست مسیر سقوط
meteoric shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
dTbGcles سقوط ناگهانی حکومت و غیره
meteor shower سقوط پیاپی شهابهای ثاقب
skidded راه شکست مسیر سقوط
skids راه شکست مسیر سقوط
skid راه شکست مسیر سقوط
plunge سقوط سنگین فرو بردن
dropping ball viscosimeter گرانروی سنج با سقوط گلوله
plunges سقوط سنگین فرو بردن
plunged سقوط سنگین فرو بردن
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
stump بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumped بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumping بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
stumps بیخ وبن صدای افتادن چیزسنگین سقوط باصدای سنگین
gravity drop پرتاب بار یا بارریزی ازهواپیما با استفاده از نیروی سقوط ازاد
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
raker تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
affuse ریختن
disembogue ریختن
interfuse در هم ریختن
strewing ریختن
cast concrete ریختن
spilled or spilt ریختن
interfusion در هم ریختن
strewn ریختن
strews ریختن
affution ریختن
effuse ریختن
pours ریختن
disassemble به هم ریختن
poured ریختن
pouring ریختن
infusing ریختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com