Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
kite balloon
یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
Other Matches
captive balloon
بالون بزمین بسته
kite
بادبادک کاغذهوایی
kites
بادبادک کاغذهوایی
hang-gliding
هوا سردستی بالهی بزرگ و بادبادک مانندی
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
aground
بزمین
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
to hew down
بزمین افکندن
to cast down
بزمین زدن
set down
بزمین گذاشتن
landed
وابسته بزمین
to hurl down
بزمین زدن
to lick the dust
بزمین خوردن
overbear
بزمین زدن
ground
بزمین نشستن
land vi
بزمین رسیدن
felling
بزمین زدن
felled
بزمین زدن
land
بزمین نشستن
fell
بزمین زدن
to knock down
بزمین زدن
fells
بزمین زدن
To fall head first .
با سر بزمین خوردن
To stamp the ground .
با پا بزمین کوبیدن
to laylow
بزمین زدن
to set down
بزمین گذاشتن
to measure one'd length
رو بزمین خوابیدن
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
rootle
پوز بزمین زدن
knock down
باضربت بزمین کوبیدن
geomorphic
شبیه بزمین زمینی
the horse paws the ground
اسب سم بزمین میزنند
to bring to ruin
فناکردن بزمین زدن
to clatter down
با صدا بزمین افتادن
landings
بزمین نشستن هواپیما
landing
بزمین نشستن هواپیما
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
lobbing
چیزی راسنگین بزمین زدن
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
lobs
چیزی راسنگین بزمین زدن
lobbed
چیزی راسنگین بزمین زدن
lob
چیزی راسنگین بزمین زدن
trailers
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
floor
بزمین زدن شکست دادن
floored
بزمین زدن شکست دادن
floors
بزمین زدن شکست دادن
stratus
ابر گسترده ونزدیک بزمین
handstands
دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstand
دست ها بزمین وپاهادر هوا
to lay by the heels
در بند نهادن بزمین زدن
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
click
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
to knock down
زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves
بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crush
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushes
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
packages
بسته
solid
بسته
packaged
بسته
shook
بسته
interdependent
به هم بسته
connected
بسته
package
بسته
barred
بسته
packets
بسته
packet
بسته
solids
بسته
parcel
بسته
curdy
بسته
datagram
یچ بسته
grumous
بسته
ice bound
یخ بسته
imperforate
بسته
pack box
بسته
pent
بسته
trusser
بسته
uncrossed
بسته
strikebound
بسته
shutting
بسته
crossed cheque
چک بسته
crossed chaque
چک بسته
corked
بسته
parcels
بسته
kit
بسته
kits
بسته
clotted
بسته
jellied
بسته
fronted
صف بسته
bunged up
بسته
packed
بسته ای
pinioned
کت بسته
bagful
یک بسته
fardel
بسته
clotty
بسته
shut
بسته
pack
بسته
shuts
بسته
bundling
بسته
stacks
بسته
stacked
بسته
stack
بسته
packs
بسته
bundles
بسته
closed
بسته
bundle
بسته
logical
یچ بسته
parcel post
بسته پستی
tongue-tied
زبان بسته
blindfolds
چشم بسته
blindfolding
چشم بسته
blindfolded
چشم بسته
posts
بسته پستی
posted
بسته پستی
aleatory
بسته به بخت
occlusion
بسته شدگی
on the rope
بهم بسته
vans
کامیون سر بسته
van
کامیون سر بسته
draft
بسته کالا
assumed
بخود بسته
drafted
بسته کالا
drafts
بسته کالا
post
بسته پستی
post-
بسته پستی
blindfold
چشم بسته
kits
بسته لوازم
kit
بسته لوازم
shut
بسته شدن
shutt down
بسته شدن
shuts
بسته شدن
shutting
بسته شدن
closed
محرمانه بسته
set in
بسته شدن
shut down
بسته شدن
packages
بسته بندی
program package
بسته برنامه
dogging
دفاع بسته
dogs
دفاع بسته
closed shops
سیستم بسته
closed shop
سیستم بسته
dog
دفاع بسته
closed circuits
مدار بسته
closed circuit
مدار بسته
pre assembled
پیش بسته
shut in personality
شخصیت بسته
application package
بسته کاربردی
dunnage
بسته بندی
closed variation
واریاسیون بسته
finite universe
جهان بسته
closed universe
جهان بسته
closed traverse
پیمایش بسته
closed system
سازگان بسته
closed system
سیستم بسته
closed system
نظام بسته
closed subroutine
زیرروال بسته
closed society
جامعه بسته
closed routine
روال بسته
coverings
بسته بندی
coagulum
خون بسته
coil of rope
بسته طناب
disk pack
گروه بسته
disk pack
بسته دیسک
disk pack
گرده بسته
bound charge
بار بسته
flat pack
بسته مسطح
food packet
بسته غذایی
gelidity
بسته شدگی
packers
بسته بند
cruor
خون بسته
packer
بسته بند
cover
بسته بندی
grume
خون بسته
congealable
بسته شدنی
closed network
شبکه بسته
closed mind
ذهن بسته
investment foundry
ریخته گی بسته
iron bound
با اهن بسته
ironbound
با اهن بسته
it is a question of money
موضوع بسته به
lamblkin
زبان بسته
lappermilk
شیر بسته
box trail
سهم بسته
bound electron
الکترون بسته
blocked opening
درگاه بسته
blind fold
با چشم بسته
lockfast
محکم بسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com