English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
codlin یکجورسیب دراز
codling یکجورسیب دراز
Other Matches
queenning یکجورسیب
biffin یکجورسیب
sweeting یکجورسیب خیلی شیرین یاسیب سصثثفهساقندک
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
longs دراز
longest دراز
longed دراز
longer دراز
to piece out دراز
to be prolonged دراز
toom دراز
prolix دراز
longish دراز
oblongated دراز
verbose دراز
lengthy دراز
to eke out دراز
long- دراز
long دراز
linear دراز
oblong دراز
macro دراز
oblongs دراز
lengthwise دراز
dolichomorphic دراز تن
longheaded دراز سر
long headed سر دراز
snipe نوک دراز
sniping نوک دراز
lengthening دراز کردن
lengthening دراز شدن
snipes نوک دراز
prolixity دراز نویسی
sniped نوک دراز
lengthened دراز کردن
lengthen دراز شدن
lengthen دراز کردن
elongating دراز شدن
elongating دراز کردن
pintail اردک دم دراز
elongates دراز شدن
lengthened دراز شدن
elongates دراز کردن
elongate دراز شدن
elongate دراز کردن
lengthens دراز کردن
long term دراز مدت
long shunt شنت دراز
long run دراز مدت
long range دراز مدت
long necked گردن دراز
ileum روده دراز
inductile دراز نشو
long eared گوش دراز
long bone استخوانهای دراز
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
long wind دراز نفسی
longeval دراز عمر
longhead کله دراز
lengthens دراز شدن
oblonated دراز :درازنا
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
elongation دراز شدگی
morella cherry گیلاس دم دراز
lantern jawed چانه دراز
proboscis پوزه دراز
proboscises پوزه دراز
at full length دراز کشیده
blue moon زمان دراز
couchant دراز کشیده
lanternjaws چانه دراز
prolongate دراز کردن
weedy دراز و باریک
drag on <idiom> دراز کردن
long-winded دراز نفس
long-time دراز مدت
long life عمر دراز
long-life عمر دراز
long-drawn-out دور و دراز
verbalization دراز گویی
long winded دراز نفس
far fetched دور و دراز
longer-term دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
string چسبناک دراز
long run [American E] <adj.> دراز مدت
in the long run در دراز مدت
long-term دراز مدت
far-fetched دور و دراز
protract دراز کردن
longevity دراز عمری
stretches دراز کردن
lanky دراز وباریک
narrowest دراز وباریک
stretch دراز کردن
stretched دراز کردن
gangling طولانی و دراز
oblong دراز پهنا
oblongs دراز پهنا
extend دراز کردن
narrower دراز وباریک
streek دراز کردن
to stretch out دراز کردن
narrowed دراز وباریک
narrow دراز وباریک
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
tractile لوله شو دراز شدنی
long necked flask بالن گردن دراز
porrect دراز کردن جلوگذاردن
mygale موش پوزه دراز
reach دراز کردن دست
tusks دندان دراز وتیز
orangoutang بوزینه دست دراز
proboscis monley بوزینه دراز بینی
secular trend روند دراز مدت
to live a long life عمر دراز کردن
to make old bones عمر دراز کردن
paidle یکجوربیل دسته دراز
prolate دوک وار دراز
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
longicorn دارای شاخک دراز
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
longhorn گاو شاخ دراز
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
longhorn گوسفند شاخ دراز
orangutan بوزینه دست دراز
scolopax جنس نوک دراز
daddy-long-legs بابا لنگ دراز
longevous دارای عمر دراز
scoldpaceous مانند نوک دراز
ringtail تلیله نوک دراز
long term memory حافطه دراز مدت
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
long lived دارای عمر دراز
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
chaises longues نوعی نیمکت دراز
chaise longue نوعی نیمکت دراز
spindles دراز و باریک شدن
tusk دندان دراز وتیز
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
mongooses میمون پوزه دراز
toboggan سورتمه دراز و باریک
toboggans سورتمه دراز و باریک
spindle دراز و باریک شدن
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
long lived دراز عمر معمر
long-lived دارای عمر دراز
verbose دراز نویس درازگو
long-lived دراز عمر معمر
abusive ناسزاوار زبان دراز
mongoose میمون پوزه دراز
windbags نطاق روده دراز
windbag نطاق روده دراز
weed دراز و لاغر پوشاک
interminably بطور بسیار دراز
verbosity دراز نویسی پرگویی
johnboat قایق دراز و باریک
gibbon میمون دراز دست
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
full bottomed دارای دنباله دراز
godwit نوک دراز ابی
grallatorial وابسته به دراز پایان
gibbons میمون دراز دست
hatchet face صورت دراز وباریک
ileac وابسته به روده دراز
ileal وابسته به روده دراز
ileitis اماس روده دراز
weeding دراز و لاغر پوشاک
weeded دراز و لاغر پوشاک
extended pole piece قطبک دراز شده
repose دراز کشیدن غنودن
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
deferred liability دیون دراز مدت
long-term دوره دراز مدت
longer-term دوره دراز مدت
to reach down سوی پائین دراز کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
prolix خسته کننده روده دراز
paroquet یکجور طوطی کوچک دم دراز
rectangles چهار گوش دراز مستطیل
diaphyseal مربوط ببدنهء استخوانهای دراز
longhead شخص دراز سر مال اندیش
backstraight قسمت دراز و مستقیم پیست
elongate دراز کردن امتداد دادن
elongates دراز کردن امتداد دادن
pope head جاروب گردیا دسته دراز
wands هدف باریک و دراز چوبی
wand هدف باریک و دراز چوبی
pitpan یکجور کرجی دراز و ته پهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com