English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
Other Matches
estreat ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
incurved تو گذاشته
of ripe years پابسن گذاشته
included تو گذاشته تو مانده
new laid تازه گذاشته
new-laid تازه گذاشته
in pawn گرو گذاشته
stay behind نیروی جا گذاشته شده
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shots ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
I have pledged ( staked ) my reputation on it . شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
He is through ( done ) with politics . سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
on sale در معرض فروش گذاشته شده
quartus چهارمی شخص گذاشته وبارقم
I am wearing my hat at an angle . کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
man hour واحد زمان کار که برابر یک ساعت کار یک فرد است وبرای پرداخت مزد منظورمیشود
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
specific devise زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
lipping قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
gingall یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
fly speck گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
bikes دوچرخه
cart دوچرخه
bike دوچرخه
carting دوچرخه
carted دوچرخه
bicycles دوچرخه
carts دوچرخه
bicycle دوچرخه
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
velocipede دوچرخه پایی
motor-assisted pedal cycle [British English] دوچرخه موتوردار
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
folding bicycle دوچرخه تاشو
caisson ارابه دوچرخه
hansom درشکه دوچرخه
bicyclist دوچرخه سوار
bicycle pump تلمبه دوچرخه
tandem دوچرخه دونفری
bicycle kick پای دوچرخه
hansoms درشکه دوچرخه
bicycle دوچرخه پایی
bicycle path راه دوچرخه رو
push bikes دوچرخه پایی
cycling دوچرخه سواری
cyclists دوچرخه سوار
biker دوچرخه سوار
buglet بوق دوچرخه
handle bar دسته دوچرخه
tandems دوچرخه دونفری
cyclist دوچرخه سوار
bicycles دوچرخه پایی
cycle track راه دوچرخه رو
cartwright's shop دوچرخه سازی
cabriolet درشکه دوچرخه
push bike دوچرخه پایی
liquidity perference جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
velodrome پیست دوچرخه سواری
bikes مخفف bicycle دوچرخه
wheelman دوچرخه سوار شراعبان
wheelsman دوچرخه سوار شراعبان
bike مخفف bicycle دوچرخه
to walk a bicycle دوچرخه را با دست بردن
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
full-suspension bike دوچرخه کاملا معلق
shay درشکه دوچرخه دونفره
motor cycle دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
gearwheel چرخ رکاب دوچرخه
bicycle دوچرخه سواری کردن
bicycles دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
quantum meruit کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
peloton گروه دوچرخه سواران جادهای
She wobbled on her bike. او [زن] روی دوچرخه خود می لرزید.
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
motor paced حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
tilbury درشکه روباز سبک دوچرخه
to hop on your bicycle روی دوچرخه خود جهیدن
to bike دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
It was wrong of you to take the bicycle . کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
ralliear یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
cyclo cross مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
trailers یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailer یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
To dismount from a horse(bicycle). از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
I bought the bicycle on impulse . یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
italian pursuit مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
He fell off his bike and bruised his knee. او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
european unclear a energy agency اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
kermesse مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
fallow بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
mortgage property مال مرهون مال به رهن گذاشته شده
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
miss and out مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
tour de france مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
bell lap زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com