Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
matelote
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
Other Matches
resurection pie
کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
fish cake
نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
papier
یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
among other things
میان چیزهای دیگر
among others
میان چیزهای دیگر
inter alia
میان چیزهای دیگر
lampereel
یکجور ماهی
scrape together
<idiom>
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
kingfisher
ماهی خوراک
weever
یکجور ماهی خاردار
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
orfe
یکجور ماهی طلایی
intercurrent
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
miller thumb
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
fish and chips
خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
compatible
با هم درست کار می کنند
quassia
یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
ichthyosaurus
یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
creme
نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند
rissoles
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissole
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
opah
یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
koumiss
قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
meat safe
قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
musette
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
manil hemp
کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
lachryma christi
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
muslin
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
picalilli
ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
mocking bird
یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
comparator
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
galantine
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
common of fishery
حق ماهی گیری درابهای دیگر
to lose track
[of]
فراموش کنند
[یا دیگر ندانند]
که شخصی
[چیزی]
کجا است
Brits
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brit
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
hard roe
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
hard roe
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
roe
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
roe
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
bit map
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
you must be out of your mind
مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟
[اصطلاح روزمره]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
maud
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
ttl
SOM یا مدارهای الکترونیکی دیگر یا قط عاتی که مستقیماگ به مدارهای TTL وصل هستند و آنها را اجرا می کنند
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
gastronome
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
bus network
سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
offset knots
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
the food was smoked
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
onion
پیاز
bulb onion
پیاز
garden onion
پیاز
common onion
پیاز
onions
پیاز
boll
پیاز
bulbs
پیاز
bulb
پیاز
hair follicle
پیاز مو
meadow saffron
پیاز حضرتی
naked boys
پیاز حضرتی
naked lady
پیاز حضرتی
scilla
پیاز عنصل
onionskin
پوست پیاز
sea onion
پیاز عنصل
squill
پیاز عنصل
chive
پیاز کوهی
lyonnaise
پیاز دار
bulbiferous
پیاز دهنده
bulbiferous
پیاز اور
bear's garlic
پیاز خرسی
buckrams
پیاز خرسی
wood garlic
پیاز خرسی
bear leek
پیاز خرسی
broad-leaved garlic
پیاز خرسی
ramsons
پیاز خرسی
onion skin
پوست پیاز
wild garlic
پیاز خرسی
olfactory bulb
پیاز بویایی
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
bygone
چیزهای گذشته
trivia
چیزهای بی اهمیت
valuables
چیزهای بهادار
gaudery
چیزهای کم بها
post matter
چیزهای پستی
incidentals
چیزهای کوچک
inflammable substances
چیزهای اتشگیر
inflammables
چیزهای اتشگیر
the sublime
چیزهای بلندوعالی
cates
چیزهای لذیذ
the inevitable
چیزهای عادی
by gone
چیزهای گذشته
inanimate objects
چیزهای بیجان
oddment
چیزهای متفرقه
munched
چیزهای جویدنی
munches
چیزهای جویدنی
munching
چیزهای جویدنی
munch
چیزهای جویدنی
scatterings
چیزهای پراکنده
It smell of opinion.
بوی پیاز می دهد
sego
پیاز خوراکی زنبق
soubise
سوس پیاز دار
french onion soup
سوپ پیاز فرانسوی
medulla oblongata
پیاز مغز تیره
alliaceous
بشکل سیر یا پیاز
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
Well what do you know!Well i never!
بحق چیزهای نشنیده !
available amount
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
impediments
چیزهای دست و پاگیر
appurtenence
اسباب چیزهای وابسته
impedimenta
چیزهای دست و پا گیر
impediment
چیزهای دست و پاگیر
paleology
دانش چیزهای کهنه
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
microtomy
بریدن چیزهای ریز
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
shallots
پیاز کوچک لوله نازک
shallot
پیاز کوچک لوله نازک
Onions stimulate the appetite.
پیاز اشتها راتحریک می کند
bulbs
لامپ چراغ برق پیاز گل
From A to Z. In every deatail.
از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
corm
ساقه پیاز مانند گیاه
bulb
لامپ چراغ برق پیاز گل
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
bulb
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
Onions whet ones appetite
پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
bulbs
هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
pretty pretties
چیزهای قشنگ و نادان فریب
bye
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
byes
چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars
به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges
<idiom>
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
microphotography
عکس برداری از چیزهای خرد
gimceackery
چیزهای قشنگ وبی مصرف
interposition
چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
salmagundi
سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
chives
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
luff
قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
supemundane
بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
olivary body
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
litters
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter
تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com