English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
palmyra یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
Other Matches
forrel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
noughts and crosses یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sienna که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
capital expenditure هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
esparto یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
herbicide عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
line drawing خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tallow پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
herbicides عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
hep حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulets دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
gimbals اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
marking ink مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
listerine یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
sennet علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
blueprint نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
petersham یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
silane سیلان
flows سیلان
currents سیلان
flux سیلان
silicon hydride سیلان
yield point حد سیلان
streamed سیلان
stream سیلان
liquid limit حد سیلان
streams سیلان
current سیلان
runoff سیلان
flowed سیلان
flow سیلان
ceylon سراندیب سیلان
electron current سیلان الکترونها
energy flow سیلان انرژی
ptyalism سیلان بزاق
stream of consciousness سیلان ذهن
electron flow سیلان الکترون ها
pour point نقطه سیلان
fluxing power قدرت سیلان
jujube سیلان سیلانک
melanite حجر سیلان سیاه
leucorrhoea جریان سفید سیلان ابیض
garnet حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnets حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
loris دونوع بوزینه تنبل سیلان وهندوستان
flowed لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
metronome بکارمیرود
metronomes بکارمیرود
hyphen خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
corn popper غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
corporale پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
metonym لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
kieselguhr سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
law french اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knick knack چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
forth این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
kino شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
sprag قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
ack علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
puncheon ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
milk of magnesia مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
bulb angle جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
rate of pouring سرعت سیلان سرعت جاری شدن
homogeneous یکجور
pandean pipe یکجور نی
alike یکجور
pan pipe یکجور نی
current flow سیلان جریان فلوی جریان
gleek سه برگ یکجور
lotos یکجور نیلوفرابی
lampereel یکجور ماهی
dutchmans یکجور گل ساعت
trebucket یکجور ترازو
lambs wool یکجور نوشابه
petard یکجور ترقه
pandore یکجور سه تار
polyanthus یکجور نرگس
aigret یکجور ماهیخوار
sheer legs یکجور جرثقیل
sheers یکجور جرثقیل
Jaffa یکجور پرتغال
pair royal سه برگ یکجور
pair royal سه سر سه طاس یکجور
nonsuch یکجور یونجه
elephant'sgrass یکجور لویی
lewis gun یکجور مسلسل
cold cream یکجور مرهم
moloch یکجور سوسماراسترالیایی
osborne یکجور بیسکویت
trebuchet یکجور ترازو
griffon یکجور لاشخور
custard pie یکجور شیرینی
cracker یکجور شیرینی
costrel یکجور قمقمه
snow flake یکجور گل حسرت
onion couch یکجور جو وحشی
lotuses یکجور نیلوفرابی
lotus یکجور نیلوفرابی
mignonette یکجور گل میخک
onion grass یکجور جو وحشی
double pair royal چهارطاس یکجور
rubicelle یکجور یاقوت
crackers یکجور شیرینی
pippin یکجور سیب
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
fandango یکجور رقص اسپانیولی
weever یکجور ماهی خاردار
mayweed یکجور بابونه بدبو
orang utan یکجور بوزینه درازدست
sparable یکجور سنگ اهکی
catbird یکجور باسترک امریکایی
omber or ber یکجور بازی گنجفه
gram یکجور باقلا گرم
mine thrower یکجور توپ سنگری
grammes یکجور باقلا گرم
fandangos یکجور رقص اسپانیولی
standard همگون یکنواخت یکجور
onion skin یکجور کاغذ نازک
sea asparagus یکجور خرچنگ دریایی
busbies یکجور کلاه پوستی
orfe یکجور ماهی طلایی
busby یکجور کلاه پوستی
mountain cork یکجور پنبه کوهی
meerscham یکجور گل نرم چپق
double pair royal چهار برگ یکجور
catamount یکجور گربه دشتی
staniel یکجور باز کوچک
catamountain یکجور گربه دشتی
standards همگون یکنواخت یکجور
missel یکجور باسترک در اروپا
killdee یکجور مرغ باران
deer tiger یکجور یوز امریکایی
marcelwave یکجور فر یا موج که بمومیدهند
chrysoprase یکجور یاقوت زرد
pollack or lock یکجور ماهی روغن
dressing-up یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
buns یکجور کلوچه یاکماج
grams یکجور باقلا گرم
sand fly یکجور پشه ریز
bun یکجور کلوچه یاکماج
majolica یکجور کاشی صورتی
pipistrel یکجور شبکور کوچک
brandling یکجور کرم خاکی
magenta یکجور رنگ قرمز
custard یکجور شیرینی یا فرنی
pavan یکجور رقص سنگین
muggins یکجور بازی دومینو
pullicate یکجور دستمال رنگی
maiolica یکجور کاشی صورتی
lansquenet یکجور بازی گنجفه
sardonyx یکجور عقیق یمانی
trammel یکجور دام یا تور
kirschwasser یکجور عرق البالو
paris blue یکجور نیل فرنگی
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com