Dictiornary-Farsi | یکشنبه گذشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
last sunday	یکشنبه گذشته


Other Matches

On Sunday night.	شب یکشنبه
Sundays	یکشنبه
lord's day	یکشنبه
Sunday	یکشنبه
Sabbath	یکشنبه
dirst d.	یکشنبه
Sunday	یکشنبه را گذراندن
Sunday School	مدرسهی یکشنبه
Sunday Schools	مدرسهی یکشنبه
Sundays	یکشنبه را گذراندن
the loard's day	روز خداوند یکشنبه
quinquagesima sunday	یکشنبه پیش ازلنت
Sunday	مربوط به یکشنبه تعطیل
Sundays	مربوط به یکشنبه تعطیل
quinquagesima	یکشنبه پیش ازلنت
last sunday	همین یکشنبه که گذشت
Every day of the week but Sundays.	همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
dominical	وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
low sunday	اولین یکشنبه بعد از عید پاک
passion sunday	یکشنبه دوم پیش ازعیدرستاخیزمسیح یا عیدفصح
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] .	مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
sabbatarian	مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
mondayish	بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
Thank God it's Friday! [TGIF]	خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness	خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
not to speak of <conj.>	گذشته از
not to mention <conj.>	گذشته از
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
agone	گذشته
to say nothing of <conj.>	گذشته از
and certainly not <conj.>	گذشته از
forepast	گذشته
oldest	گذشته
older	گذشته
old	گذشته
aside from	گذشته از
beyoned the pale	از حد گذشته
by gone	گذشته
foretime	گذشته
last a	گذشته
forepassed	گذشته
foreby	گذشته
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
due out	گذشته
over with	گذشته
spun or span	گذشته
gone by	گذشته
yesternight	شب گذشته
bypast	گذشته
historical	گذشته
preceded	گذشته
bygone	گذشته
asides	گذشته از
aside	گذشته از
past	گذشته
last night	شب گذشته
departed	گذشته
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
upheld	گذشته uphold
outdid	گذشته outdo
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore	از این گذشته
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
bled	گذشته Bleed
the preterite tense	زمان گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the present and the past	حال و گذشته
the present and the past	اکنون و گذشته
the past tense	زمان گذشته
last week	هفته گذشته
sware	گذشته swear
the year past	سال گذشته
ultimo	ماه گذشته
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
pt	زمان گذشته
whish	بسرعت گذشته
ultimo	در ماه گذشته
sup.latest or last	تازه گذشته
further on	از این گذشته
on top of that <adv.>	گذشته از این
on to <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
besides <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	گذشته از این
what is more <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	گذشته از این
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	از این گذشته
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
in addition <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
in the p	درزمان گذشته
retrospect	شامل گذشته
past	گذشته از ماورای
regression	بازگشت به گذشته
bygone	چیزهای گذشته
yesterday	زمان گذشته
past tense	زمان گذشته
belatedly	ازموقع گذشته
belated	ازموقع گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
sprang	گذشته gnirps
out of date	از تاریخ گذشته
retrospect	نگاه به گذشته
expired	گذشته از موعد
late	تازه گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
ex post	به اعتبار گذشته
desperado	از جان گذشته
by gone	چیزهای گذشته
by gone	قدیمی گذشته ها
retroactive	معطوف به گذشته
furthermore <adv.>	گذشته از این
next week	هفته گذشته
last year	سال گذشته
lastmonth	ماه گذشته
furthermore <adv.>	از این گذشته
over and above	گذشته ازاین
swore	گذشته sweatr
back	عقبی گذشته
desperate	از جان گذشته
redolence	خاطرات گذشته
retrospective falsification	تحریف گذشته
exposed	سر راه گذشته
self devoted	از خود گذشته
self giving	از خود گذشته
over-	گذشته اضافی
over	گذشته اضافی
backs	عقبی گذشته
besides <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	از این گذشته
rode	گذشته ride
also	گذشته از این
stale cheque	چک تاریخ گذشته
yesteryear	سال گذشته
past years	سالهای گذشته
one cannot put back the time <proverb>	زمان گذشته نیاید به بر
took	زمان گذشته فعل take
latest	تازه گذشته اینده
ex post facto	شامل اصول گذشته
gladiator	پهلوان از جان گذشته
long	دیر گذشته ازوقت
gladiators	پهلوان از جان گذشته
overdue	از موعد گذشته منقضی
long-	دیر گذشته ازوقت
came	گذشته فعل امدن
longed	دیر گذشته ازوقت
longer	دیر گذشته ازوقت
longest	دیر گذشته ازوقت
got	زمان گذشته فعل get
longs	دیر گذشته ازوقت
secondary	حاکی از زمان گذشته
retroact	شامل گذشته شدن
During the past few days.	طی چند روز گذشته
not to mention	گذشته از قطع نظر از
To review the past in ones minds eye .	گذشته را از نظر گذراندن
(a) while back <idiom>	هفتها یا ماهای گذشته
passe	کهنه مسلک گذشته
In the course of the past centuries.	درطی قرنهای گذشته
Joking apart.	از شوخی گذشته ( جدی )
The water has risen over his head . <proverb>	آب از سرش گذشته است .
overdue draft	برات سررسید گذشته
ultimo	مربوط به ماه گذشته
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
sped	گذشته و قسمت سوم speed
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
rapped	گذشته و قسمت سوم rap
strove	گذشته وقسمت سوم strive
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
past	پیشینه وابسته بزمان گذشته
sought	گذشته و قسمت سوم seek
He is past work.	دیگر از سن کار کردنش گذشته