English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
beanie یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
Other Matches
bireme یکنوع قایق کوچک قدیمی دوپارویی
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
shull cap عرقچین
skullcap عرقچین
skullcaps عرقچین
skull cap عرقچین
calotte عرقچین
zucchetta عرقچین کشیشی
hot top عرقچین داغ
coif عرقچین سفید
oer برسر
nob ضربت برسر
nobs ضربت برسر
zucchetto شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
be covered کلاه برسر بگذارید
impassion برسر شهوت اوردن
inspirit برسر غیرت اوردن
death passes on all مرگ برسر همه می اید
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
lardoon تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon تکه چربی که لای گوشت گذارند
balalaika یکنوع رقص
balalaikas یکنوع رقص
contiguous خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
hogfish یکنوع عقرب ماهی
baccara یکنوع بازی ورق
baccarat یکنوع بازی ورق
chutney یکنوع چاشنی غذا
gasket یکنوع کلاه کاسک
gaskets یکنوع کلاه کاسک
balas یکنوع یاقوت سرخ
boxcar یکنوع واگن باری
pignut یکنوع بادام زمینی
boldface یکنوع حرف درشت
davenport یکنوع میزتحریر فریف
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
petasus یکجورکلاه کوتاه ولبه پهن که یونانیان برسرمی گذارند
black cap کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
fer de lance یکنوع مار سمی یاافعی
cithara یکنوع الت موسیقی قدیمی
napalm یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
napalmed یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
napalming یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
baboons یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
baboon یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
napalms یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
balmoral یکنوع چکمه یا پوتین بندی
balmoral یکنوع کلاه نوک تیز
bingo یکنوع بازی شبیه لوتو
balmoral یکنوع نیم تنه پشمی
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
homosporous دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
electric eel یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی
bazooka یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
emboly یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
brownies یکنوع نان شیرینی میوه دار
brownie یکنوع نان شیرینی میوه دار
bazookas یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
respirator اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
inverted commas نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
balalaikas بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
bongos یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
bongo یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
kevel چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
balalaika بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
dunnage کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
addax یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
fluke یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
contrasts فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrast فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
clipboard قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
young saints Šold devils جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
orphrey سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
linsey woolsey یکنوع پارچه پشم ونخ یا پشم وکتان زبر
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
ionic وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
short ton تن کوچک
smaller کوچک
venule رگ کوچک
gracile کوچک
pipsqueak کوچک
pipsqueaks کوچک
thumbnails کوچک
weensy کوچک
floret گل کوچک
imminution کوچک
whiffet سگ کوچک
half pint کوچک
minuscule کوچک
fortalice دژ کوچک
ickle کوچک
petit کوچک
tiddly کوچک
thumbnail کوچک
bantams کوچک
small fry کوچک
bantam کوچک
little کوچک
minute کوچک
dimmers کوچک
diminutive کوچک
minus cule کوچک
pillule حب کوچک
tiddliest کوچک
small کوچک
exiguousness کوچک
smallest کوچک
pint size کوچک
pint-size کوچک
tiddlier کوچک
pilule حب کوچک
dinky کوچک
minor کوچک
culvert پل کوچک
culverts پل کوچک
plumelet پر کوچک
fractional کوچک
ponceau پل کوچک
canis minoris سگ کوچک
canis minor سگ کوچک
micros کوچک
cerebellum مخ کوچک
micro کوچک
puny کوچک
weenier کوچک
weeniest کوچک
seed bud پر کوچک
plumule پر کوچک
weeny کوچک
petty کوچک
runty کوچک
tarradiddle دروغ کوچک
isles جزیره کوچک
isle جزیره کوچک
circlet دایره کوچک
taradiddle دروغ کوچک
jaunts مسافرت کوچک
bambino بچه کوچک
miniaturizing کوچک کردن
circlets دایره کوچک
baby converter مبدل کوچک
foldaway کوچک شونده
jaunt مسافرت کوچک
roughed slab بلوک کوچک
fortalice قلعه کوچک
fossette گودال کوچک
rillet نهر کوچک
cannikin پیمانه کوچک
trap محوطه کوچک
petty offence جرم کوچک
canula میل کوچک
microcephalia کوچک سری
fleuret گل ساختگی کوچک
abject کوچک کردن
arteriole شریان کوچک
runnel نهر کوچک
fibril لیف کوچک
point target هدف کوچک
pocket lamp لامپ کوچک
caster چرخ کوچک
scatter rug قالیچه کوچک
alveolus حفرهء کوچک
feist نوعی سگ کوچک
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com