English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
Other Matches
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics علم سیاسی امور سیاسی
political circles محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
politic سیاسی نماینده سیاسی
take over مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
big five انگلستان
anglian انگلستان
locarno treaty انگلستان
central treaty organization انگلستان
England انگلستان
Englishwomen اهل انگلستان
the united kingdom انگلستان وایرلند
Church of England کلیسای انگلستان
anglophobe بیمناک از انگلستان
king of england پادشاه انگلستان
north country انگلستان شمالی
Englishwoman اهل انگلستان
yorkshire ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
his britannic majesty اعلیحضرت پادشاه انگلستان
jockey club باشگاه سوارکاران انگلستان
rennet مایه سیب انگلستان
pavilions باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilion باشگاه بازیگران در انگلستان
the middlands استانهای مرکزی انگلستان
bcs انجمن کامپیوتر در انگلستان
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
welsher اهل استان ولز انگلستان
Welsh اهل استان ولز انگلستان
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
welcher اهل استان ولز انگلستان
Midlands ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
foot guards پیاده نظام های انگلستان
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
lord chief justice رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
f.a cup جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
isonomy برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
Cornish وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
derby مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
oaks مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
gin-palace [خانه عمومی مزین شده در انگلستان]
longbows کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
anglophobe کسی که از انگلستان بیم وتنفر دارد
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
Elizabethan architecture معماری دوره ملکه الیزابت [انگلستان]
britishism لغت یا لهجه یا زبانزد ویژه انگلستان
prestel سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
longbow کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
bale [نام نوعی مقبره در کاتس وود انگلستان]
one thousand guineas مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
big five پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
the big four درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
Gothic Revival [سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
Georgian architecture معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
walker cup مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
first class cricket مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
the big three ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
gradus فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
deputy جانشین
locums جانشین
deputies جانشین
vicar جانشین
succedaneum جانشین
successor جانشین
superseder جانشین
succeeder جانشین
succedent جانشین
heir جانشین
locumtenens جانشین
vicars جانشین
subsitute جانشین
imam or imaum جانشین
locum جانشین
substituted جانشین
standby جانشین
standbys جانشین
surrogate جانشین
surrogates جانشین
substituting جانشین
substitute جانشین
replacements جانشین
absence indicator جانشین
replacement جانشین
relief جانشین
backup جانشین بازیگر
substitute goals هدفهای جانشین
complete substitution جانشین کامل
mother substitute جانشین مادر
substitute جانشین کردن
heir جانشین شدن
succedaneous متعاقب جانشین
alias نام جانشین
kludge جانشین کردن
incomer جانشین مهاجر
standby application کاربرد جانشین
swopping جانشین کردن
swopped جانشین کردن
swaps جانشین کردن
aliases نام جانشین
substitution جانشین سازی
swapped جانشین کردن
surrogate جانشین شدن
swap جانشین کردن
mother surrogate جانشین مادر
expromissor جانشین بدهکار
repeater پرچم جانشین
surrogates جانشین شدن
swops جانشین کردن
pinches اندک جانشین
displacing جانشین شدن
displacing جابجاکردن جانشین
replacement جانشین سازی
he succeeded his father جانشین پدرش شد
vacant succession بدون جانشین
b. eliminator جانشین باتری ب
alternate forms شکلهای جانشین
pinch اندک جانشین
displacement جانشین سازی
substituting جانشین کردن
wlldcard علامت جانشین
fill in جانشین کردن
father surrogate جانشین پدر
fill in جانشین شونده
to take over جانشین شدن
substitute goods کالاهای جانشین
substituted جانشین کردن
displaced جابجاکردن جانشین
displaces جابجاکردن جانشین
vicar of christ جانشین یا خلیفه
displace جانشین شدن
surreptitiously محرمانه جانشین
displace جابجاکردن جانشین
displaces جانشین شدن
replacements جانشین سازی
displaced جانشین شدن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
to take the place of something جانشین چیزی شدن
deputies قائم مقام جانشین
deputy قائم مقام جانشین
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
vicegerent جانشین قائم مقام
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
locumtenens کفیل جانشین موقت
stand in for someone <idiom> جانشین کسی بودن
subrogation نیابت جانشین سازی
standard کالای جانشین رزمی
substitute تعویض جانشین کردن
substituting تعویض جانشین کردن
substituted تعویض جانشین کردن
stand-in جانشین هنرپیشه شدن
ingraft در ذهن جانشین کردن
stand in جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins جانشین هنرپیشه شدن
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
substitution test ازمون جانشین سازی
standards کالای جانشین رزمی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succession of the presidency سیستم تعیین جانشین درریاست
acceptable product فراورده جانشین قابل قبول
symbol substitution test ازمون جانشین سازی نمادها
make do with something <idiom> جانشین چیزی به جای چیزدیگر
succee جانشین شدن میراث بردن
vicarious به نیابت قبول کردن جانشین
puritan فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
tripartite declaration of 0 اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
politico سیاسی
diplomatic سیاسی
political سیاسی
socio political سیاسی
politicos سیاسی
the common wealth of england جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
classics مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
the british common wealth of nation انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
whiggism روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
cwt واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwts واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
diplomatic officer مامور سیاسی
diplomatic mission هیئت سیاسی
diplomatic passport پاسپورت سیاسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com