Dictiornary-Farsi | یکی از زوائد دهانی بند پایان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
gnathite	یکی از زوائد دهانی بند پایان


Other Matches

excrement	زوائد
trashed	خاکروبه زوائد گیاهان
frilly	دارای زوائد وتزئینات
trashing	خاکروبه زوائد گیاهان
trashes	خاکروبه زوائد گیاهان
periphrastic	دارای حشو و زوائد
trash	خاکروبه زوائد گیاهان
eol	پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
sanse serif	طرح حروف بدون زوائد
surplusage	حشو و زوائد در اسناد نوشتن
bicornuate	دارای دوشاخ یا زوائد شاخ مانند
orals	دهانی
oral	دهانی
buccal	دهانی
anastomosis	هم دهانی
peroral	دهانی
swearword	بد دهانی
stomatal	دهانی
stomal	دهانی
scurrility	بد دهانی
triforium	سه دهانی
stomatic	دهانی
terminated	پایان دادن پایان یافتن
terminates	پایان دادن پایان یافتن
terminate	پایان دادن پایان یافتن
palatal	وابسته سق دهانی
oral zone	ناحیه دهانی
oral stage	مرحله دهانی
oral sadism	ازارگری دهانی
orality	شهوت دهانی
oral eroticism	شهوت دهانی
oral dependence	وابستگی دهانی
noma	غانقرایای تو دهانی
oral character	منش دهانی
oral passive type	سنخ دهانی- پذیرشی
oral dyskinesia	حرکت پریشی دهانی
oral aggressive type	سنخ دهانی- پرخاشی
oral intercourse	رابطه جنسی دهانی
closes	پایان
bourne	پایان
closer	پایان
abysm	بی پایان
abysses	بی پایان
abyss	بی پایان
end	پایان
ended	پایان
ends	پایان
closest	پایان
unbound	بی پایان
termination	پایان
issue [outcome]	پایان
illimitable	بی پایان
illmitable	بی پایان
initiator terminator	پایان ده
out <adv.>	پایان
to sit out	تا پایان
hexapod	شش پایان
finallist	پایان رس
sempiternity	بی پایان
perpetuity	بی پایان
eternity	بی پایان
eternality	بی پایان
immortality	بی پایان
decapoda	ده پایان
infinite time	بی پایان
forever	بی پایان
foreverness	بی پایان
aeon	بی پایان
end all	پایان
end line	خط پایان
finish line	خط پایان
windup	پایان
eternity	بی پایان
periods	پایان
inconclusive	بی پایان
never-ending	بی پایان
never ending	بی پایان
eternities	بی پایان
interminate	بی پایان
endless	بی پایان
finis	پایان
conclusions	پایان
conclusion	پایان
finality	پایان
cessation	پایان
fruition	پایان
unfinished	بی پایان
incessant	پی در پی بی پایان
ending	پایان
period	پایان
finishes	پایان
unending	بی پایان
limit	پایان
finish	پایان
point	پایان
close	پایان
endings	پایان
to go through with	به پایان رساندن
normal termination	پایان عادی
ominscience	دانش بی پایان
to get oven	به پایان رساندن
get done with	به پایان رساندن
omniscience	دانش بی پایان
on side	پایان بازی
Finifugal <adj.>	تنفر از پایان
get over	به پایان رساندن
last a	دم اخر پایان
jikan	پایان وقت
Over and out!	پایان اعلان !
godspeed	پایان انجام
harvest home	پایان درو
get through	به پایان رساندن
conclusions	پایان یک چیز
conclusion	پایان یک چیز
inexhaustibility	پایان نا پذیری
interminableness	پایان ناپذیری
myriapoda	هزار پایان
buzzer	زنگ پایان
teleology	پایان شناسی
terminable	پایان یافتنی
termination date	تاریخ پایان
terminuse ad quem	نقطه پایان
over	پایان یافتن
turn out <idiom>	نتیجه ،پایان
to bring to an end	به پایان رساندن
to see out	به پایان رساندن
to see through	به پایان رساندن
time out <idiom>	پایان وقت
run out (of something) <idiom>	به پایان رساندن
wind up	پایان یافتن
wind up	پایان دادن
follow through <idiom>	به پایان رساندن
year-end	پایان سال
do away with <idiom>	به پایان رساندن
over-	پایان یافتن
sustainable energy	انرژی بی پایان
placing judge	داور خط پایان
It's over.	به پایان رسید.
rhizopod	ریشه پایان
to come to a end	به پایان رسیدن
sign off	پایان دادن به
subjunction	افزایش در پایان
surcease	پایان استراحت
year-end	سال پایان
finish	پایان مسابقه
ends	پایان یک دور
unceasing	پایان ناپذیر
thesis	پایان نامه
come off	پایان مسابقه
theses	پایان نامه
sequels	نتیجه پایان
termination	پایان یابی
termination	پایان دهی
tapes	نوار خط پایان
taped	نوار خط پایان
atrocious	با شرارت بی پایان
tape	نوار خط پایان
endless	بدون پایان
irredeemable	پایان ناپذیر
ended	پایان یک دور
to turn out	به پایان رسیدن
abend	پایان غیرعادی
end	پایان یک دور
terminating	پایان بخش
teleologist	پایان شناس
terminating	پایان دار
eof	پایان فایل
eoj	پایان کارob
past	پایان یافته
fineless	بی پایان کردن
eternal	بی پایان دائمی
finishes	پایان مسابقه
finitude	پایان پذیری
Over and out!	پایان خبر !
gastropod	شکم پایان
eob	پایان یک بلوک
buzzers	زنگ پایان
interminable	پایان ناپذیر
end mark	علامت بی پایان
sequel	نتیجه پایان
end of block	پایان یک بلوک
dissertation	پایان نامه
endless loop	حلقه بی پایان
endnote	پایان مدرک
dissertations	پایان نامه
dash off <idiom>	سریعا به پایان رساندن
come to nothing <idiom>	باشکست به پایان رسیدن
teleologic	وابسته به پایان شناسی
raw deal <idiom>	آخر خط ،پایان هستی
terminating symbol	نماد پایان بخش
to sing out	با اوازبه پایان رساندن
make short work of something <idiom>	[به سرعت به پایان رساندن]
crash	پایان عملیات کامپیوتر
period	نقطه پایان جمله
on end <idiom>	بنظر به پایان رسیده
zazen	پایان استراحت نشسته
and there an end.	و پایان وجود دارد.
year-end	وابسته به پایان سال
periods	نقطه پایان جمله
chute	دالان پایان دوصحرانوردی