English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
merger یکی شدن دو یاچند شرکت
mergers یکی شدن دو یاچند شرکت
Search result with all words
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
Other Matches
consolidation ادغام دو یاچند موسسه
ligature دو یاچند حرف متصل بهم
blocked اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
syndactyl دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
dogfights جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
blocs جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
bloc جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
dogfight جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
waggonette گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
zeeman پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
bulb angle جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
lohmannizing غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
business group شرکت سهامی [شرکت]
body corporate شرکت شرکت سهامی
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
partnership شرکت
enterprises شرکت
consociation شرکت
enterprise شرکت
company شرکت
concern شرکت
associations شرکت
association شرکت
businesses شرکت
business شرکت
participation شرکت
cahoot شرکت
corporations شرکت
corporation شرکت
concerns شرکت
companies شرکت
houses شرکت
firm شرکت
housed شرکت
firmer شرکت
handing شرکت
firms شرکت
firmest شرکت
contributions شرکت
fellowsh شرکت
partnerships شرکت
house شرکت
contribution شرکت
EIS ول شرکت
hand شرکت
incorporation شرکت
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
private enterprise شرکت خصوصی
joint-stock companies شرکت سهامی
joint-stock company شرکت سهامی
ncr corporation شرکت NCR
holding company شرکت مالک
voluntary partnership شرکت اختیاری
general partnership شرکت تضامنی
affiliated company شرکت وابسته
winding up انحلال شرکت
airline شرکت هواپیمایی
corporatism شرکت گرایی
airlines شرکت هواپیمایی
giant corporation شرکت بزرگ
go into شرکت کردن در
C.O مخفف شرکت
participating شرکت کننده
holding company شرکت مرکزی
pall bearer شرکت میکند
unlimited liability company شرکت تضامنی
sit in on <idiom> شرکت درجلسه
inveluntary partnership شرکت قهری
acting company شرکت عامل
principals شرکت اصلی
principal شرکت اصلی
joint stock شرکت سهامی
joint stock company شرکت سهامی
society شرکت کمیته
societies شرکت کمیته
house flag پرچم شرکت
microsoft corporation شرکت مایکروسافت
memorandum of association اساسنامه شرکت
subsidiary شرکت تابعه
subsidiaries شرکت تابعه
memorandom of association اساسنامه شرکت
insurance company شرکت بیمه
intel corporation شرکت اینتل
invalidation of company بطلان شرکت
aiding and abetting شرکت در جرم
participative شرکت کننده
proportional liability partnership شرکت نسبی
corporate appraisal ارزیابی شرکت
cooperative society شرکت تعاونی
mutual company شرکت تعاونی
cooperative company شرکت تعاونی
cooperative شرکت تعاونی
proprietary company شرکت خصوصی
compulsory partnership شرکت قهری
company union اتحادیه شرکت
company secretary منشی شرکت
company seal مهر شرکت
company network شبکه شرکت
corporately بصورت شرکت
corporativism شرکت گرایی
dissolution of a company انحلال شرکت
winding up of a company انحلال شرکت
dissolution of partner ship فسخ شرکت
participable شرکت بردار
doctor to the company پزشک شرکت
participable شرکت کردنی
economic unit خانوار شرکت
private company شرکت خصوصی
electric company شرکت برق
datapro یک شرکت تحقیقاتی
private corporation شرکت خصوصی
company law قوانین شرکت
shipping agent شرکت حمل
commercial firm شرکت تجارتی
to play at شرکت کردن در
associativity شرکت پذیری
associative شرکت پذیر
parent company شرکت مادر
parcenary شرکت مشاع
employer's liability insurance company شرکت بیمه
parcenary شرکت در ارث
to sit out شرکت نداشتن در
associated company شرکت وابسته
artieles of association شرکت ناور
articles of assosiation اساسنامه شرکت
article of association اساسنامه شرکت
article of a company اساسنامه شرکت
parent company شرکت اصلی
commercial company شرکت تجاری
shipping company شرکت کشتیرانی
sit out شرکت نداشتن در
civil partnership شرکت مدنی
champerty شرکت در دعوا
certificate of incorporation شرکت نامه
stock company شرکت سهامی
subsidiary company شرکت فرعی
take a hand at شرکت کردن در
branch of a company شعبه شرکت
tandy corporation شرکت Tandy
trading company شرکت تجارتی
partaking شرکت کردن
partakes شرکت کردن
partaken شرکت کردن
partake شرکت کردن
entrepreneurs موسس شرکت
entrepreneur موسس شرکت
contributor شرکت کننده
share [in] شرکت [سهم] [در]
a stand-alone company یک شرکت مستقل
contributors شرکت کننده
founders موسس شرکت
foundering موسس شرکت
foundered موسس شرکت
entry شرکت کننده
equity حق صاحبان شرکت
equities حق صاحبان شرکت
corporation شرکت سهامی
assist شرکت جستن
assisted شرکت جستن
unity وحدت شرکت
assisting شرکت جستن
assists شرکت جستن
to take part [in] شرکت داشتن [در]
business شرکت تجاری
founder موسس شرکت
businesses شرکت تجاری
liquidation تصفیه شرکت
partnership شرکت تضامنی
partnerships شرکت تضامنی
participation شرکت در جرم
corporations شرکت سهامی
participates شرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com