English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
Other Matches
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
overrun error اشتباه در انتقال و جایگیری کاراکترها
peccadillos اشتباه کوچک
peccadilloes اشتباه کوچک
peccadillo اشتباه کوچک
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
mistake of fact is a good defence اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
catastrophic error مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
terminator ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
reflexes یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
frequency shift keying روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
drummed رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drum رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
cards مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
telephony مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
virtual حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
fault اشتباه
faulted اشتباه
fumbles اشتباه
faults اشتباه
incorrectness اشتباه
inerrant بی اشتباه
faux pas اشتباه
snafu اشتباه
errancy اشتباه
goofs اشتباه
jeofail اشتباه
goofing اشتباه
goofed اشتباه
goof اشتباه
discrepancy اشتباه
false <adj.> اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
mix-ups اشتباه
mix-up اشتباه
mix up اشتباه
wrongs اشتباه
mistake اشتباه
mistakes اشتباه
clanger اشتباه
trip اشتباه
mistaking اشتباه
trips اشتباه
tripped اشتباه
barratry اشتباه
wrong اشتباه
wronging اشتباه
fallacies اشتباه
lap sus اشتباه
floundering اشتباه
flounder اشتباه
fallacy اشتباه
flounders اشتباه
in error <adj.> اشتباه
floundered اشتباه
error اشتباه
errors اشتباه
overseen در اشتباه
mistakenness اشتباه
fumbled اشتباه
fumble اشتباه
misconstrued اشتباه کردن
misprint اشتباه چاپی
misconstrue اشتباه کردن
metachronism اشتباه تاریخی
parachronism اشتباه تاریخی
misprints اشتباه چاپی
slips اشتباه کردن
fallible اشتباه کننده
mistake اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
syntax error اشتباه ترکیبی
malentendu اشتباه فهمیدن
miswrite اشتباه نوشتن
misconstrues اشتباه کردن
disabusing از اشتباه دراوردن
mistaken اشتباه کرده
misstep اشتباه درقضاوت
mistakable قابل اشتباه
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
peccant اشتباه کار
mistakenness در اشتباه بودن
mistake of law اشتباه حکمی
mistaken party اشتباه کننده
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
miscue اشتباه کردن
mistake of fact اشتباه موضوعی
misconstruing اشتباه کردن
mils trip اشتباه میلیمی
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
mistaking اشتباه کردن
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
disabuse از اشتباه دراوردن
disabused از اشتباه دراوردن
disabuses از اشتباه دراوردن
absolute error اشتباه مطلق
slip up اشتباه کردن
professional misconduct اشتباه حرفهای
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
blunder اشتباه بزرگ
blunder اشتباه لپی
blunder اشتباه کردن
blundered اشتباه بزرگ
blundered اشتباه لپی
blundered اشتباه کردن
blundering اشتباه بزرگ
probable error اشتباه احتمالی
oversights اشتباه نظری
unmistakable خالی از اشتباه
goofs اشتباه کردن
miscalculation محاسبه اشتباه
miscalculations محاسبه اشتباه
goofing اشتباه کردن
fumbled اشتباه کردن
goofed اشتباه کردن
fumbles اشتباه کردن
goof اشتباه کردن
fumble اشتباه کردن
oversight اشتباه نظری
blundering اشتباه لپی
blundering اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
miscarriage of justice اشتباه قضایی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
inaccuracies اشتباه غلط
inaccuracies خطا یا اشتباه
inaccuracy اشتباه غلط
bloomer اشتباه احمقانه
inaccuracy خطا یا اشتباه
to goof up [American E] اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
faults تقصیر اشتباه
blunders اشتباه بزرگ
blunders اشتباه لپی
blunders اشتباه کردن
typo اشتباه تایپی
typing error اشتباه تایپی
fault تقصیر اشتباه
faulted تقصیر اشتباه
lapsus linguac اشتباه لپی
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
slip-up اشتباه کردن
falsely <adv.> بطور اشتباه
you are mistaken در اشتباه هستید
dispersion error اشتباه پراکندگی
flub اشتباه احمقانه
blaming اشتباه گناه
blames اشتباه گناه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
computational اشتباه در محاسبه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
to make a mistake اشتباه کردن
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
by accident <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
to make an error اشتباه کردن
boo boo اشتباه کاری
boner اشتباه مضحک
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
bunglers اشتباه کار
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
bungler اشتباه کار
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
to set از اشتباه دراوردن
blooper اشتباه احمقانه
to put wise از اشتباه دراوردن
blunderingly ازروی اشتباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com