Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
they call him mister
یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
Other Matches
upper hand
اقایی
Lordships
اقایی
Lordship
اقایی
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
title
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles
صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym
عنوان دهنده عنوان مشخص
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
flicker free
ی ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
there is no style about her
ندارد
it does not weigh with me
ندارد
he is not of that stamp
را ندارد
it is nothing out of the way
غرابتی ندارد
he is out of huomor
دماغ ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
مقصودی ندارد
No problem at all. It is quite all right .
مانعی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
عیب ندارد
no matter
اهمیت ندارد
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
no object
اهمیت ندارد
dont mention it
اهمیت ندارد
it does not matter
اهمیت ندارد
it is a soft snap
کاری ندارد
Nothing is quite impossible.
کارنشد ندارد
he has no temperature to day
امروز تب ندارد
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
it is well enough
عیبی ندارد
it lacks soul
روح ندارد
he has nothing of his own
چیزی ندارد
Don’t mention it.
قابلی ندارد.
he hasno notion of going
سر رفتن ندارد
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
he has an a. to grind
غرضی ندارد
It is no trouble at all.
زحمتی ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
he has no excuse what
عذری ندارد
it is nothing new
تازگی ندارد
he has no manners
اداب ندارد
hadn't
ندارد نبایستی
it is of little worth
چندان ارزشی ندارد
crying is useless
گریه سودی ندارد
She never gets any gratitude .
دستش نمک ندارد
that in nothing to me
برای من اهمیتی ندارد
there is no reason
هیچ دلیل ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
ربطی به موضوع ندارد
she cannot bear heat
طاقت گرما را ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
irons in the fire
<idiom>
وقت سرخاراندن ندارد
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
it matters little
چندان اهمیت ندارد
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
it is indifferent to me
برای من چه اهمیتی ندارد
there is no exception to that rule
ان قانون استثناء ندارد
it is of no moment
هیچ اهمیت ندارد
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
he is indisposed to go
میل برفتن ندارد
It doesnt look nice . It is useemly.
صورت خوشی ندارد
This does not apply to . . .
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
domains
برنامهای که حق کپی ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
There is nothing to be ashamed lf .
( اینکار ) خجالت ندارد
it is of no importance
هیچ اهمیت ندارد
infinite
حلقهای که خروج ندارد.
He cant stand the sight of us.
چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
That's not so!
این حقیقت ندارد!
he hasno notion of going
خیال رفتن ندارد
domain
برنامهای که حق کپی ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
تقلب عاقبت ندارد
he hasno notion of going
میل رفتن ندارد
he is at a loose end
کار معینی ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
هیج اشکالی ندارد
he is nothing to me
بتمن خویشی ندارد
he means well
قصد بدی ندارد
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
it takes two to tango
<idiom>
[یک دست صدا ندارد]
his intentions are good
خیال بدی ندارد
it is allup with him
دیگر امیدی ندارد
h does not w.much
چندان وزنی ندارد
many hands make light work
<proverb>
یک دست صدا ندارد
it differs nothing from
هیچ فرقی با .....ندارد
he is short of hands
کارگر کافی ندارد
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
Nothing is impossible .
کار نشد ندارد
they are of no historical
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
you are welcome
کاری نکردم اهمیت ندارد
My French is not up to much.
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
there is no occasion for fear
ترس هیچ مورد ندارد
time out of minds
زمانی که کسی یاد ندارد
It doesnt matter. it is nothing.
چیزی نیست ( عیب ندارد )
His remarks are unfounded.
حرفهایش پایه واساسی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
The very idea !
معنی ندارد ! ( قبیح است )
there is no precedent for this
این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going
رفتن وی هیچ امکان ندارد
His knowledge has no limits.
دانش اوحد واندازه ای ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
It is in the bag . It is a dead cert.
ردخورد ندارد (حتمی است )
He hasnt a mind of his own.
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
His greed knows no limits.
حرص وطمع اش اندازه ندارد
null
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
کارش حساب وکتابی ندارد
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
سیر از گرسنه خبر ندارد .
it boots not to complain
گله گذاری سودی ندارد
it is of no use talking
سخن گفتن سودی ندارد
confession and avoidance
باط ندارد و اثرش به سوداوست
it is not worth my while
نمیارزد برای من ارزش ندارد
from immemorial times
اززمانی که کسی بیاد ندارد
It isn't anything like her.
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
he does nothing but talk
کاری جزحرف زدن ندارد
There is nothing wrong with it.
این هیچ ایرادی ندارد.
he has no friends
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
it is immaterial
ناچیز است اهمیت ندارد
it does not matter
عیب ندارد چیزی نیست
netblock
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
e. wear
پارچه ایی که مرگ ندارد
headwords
عنوان
life peers
عنوان
captions
عنوان
head line
عنوان
name
عنوان
headword
عنوان
print
عنوان و..
printed
عنوان و..
headlines
عنوان
titles
عنوان ها
names
عنوان ها
rubrics
عنوان
rubric
عنوان
title
عنوان
heading
عنوان
headings
عنوان
headline
عنوان
prints
عنوان و..
life peer
عنوان
appellative
عنوان
topics
عنوان ها
subject
[topic]
عنوان
topic
عنوان
ground
عنوان
capitulary
عنوان
by way of remainder
به عنوان رد
epithets
عنوان
epithet
عنوان
subjects
عنوان ها
caption
عنوان
themes
عنوان ها
title
عنوان
titles
عنوان
sole tenant
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
There is no disagreement among us.
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
no address operation
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
monogamist
مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
coram non judice
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
the interest of it is gone
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
There is no harm in trying.
امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
he has no enterprise
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
singleton
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
neither fish nor fowl
<idiom>
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
It doesnt make any difference to me .
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
The poor fellow ( guy ) is restless.
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
Your passport is no longer valid.
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
He makes a hundred jugs of which not one has a han.
<proverb>
صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
He is in a bad way (poor circumstances).
وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
He hasn't had much of an appetite lately.
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
The dilemma has no simple answers.
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
Your proposal has little practical value .
پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
There are no vacancies at the hotel.
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
This is treason, pure and simple.
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com