Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
Other Matches
container
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
containers
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
magazines
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest
جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
box pass
جعبه کالیبر جعبه پاس
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
petticoatsfever
هوای زن
air blast
هوای دم
moist air
هوای تر
out of door
در هوای ازاد
queen's weather
هوای باز
raininess
هوای بارانی
hot blast
هوای دم داغ
emergency air
هوای اضطراری
heavy weather
هوای طوفانی
exhaust air
هوای خروجی
drippy
هوای گرفته
open air
در هوای ازاد
out of doors
در هوای ازاد
foul weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
intake air
هوای ورودی
humid air
هوای شرجی
passion
هوای نفس
foul weather
هوای نامساعد
humid air
هوای نمناک
marsh malaria
هوای مردابی
carburetor air
هوای کاربراتور
swelters
هوای گرم
the open
هوای ازاد
circulationg air
هوای در گردش
sweltered
هوای گرم
swelter
هوای گرم
temperate climate
اب و هوای معتدل
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
air
هوای دم هوا
stable air
هوای پایدار
air breathing
هوای تنفسی
blast roasting
تشویه با هوای دم
compressed air
هوای متراکم
In the open air.
در هوای آزاد.
heavy weather
هوای خراب
liquid air
هوای مایع
secondry air
هوای ثانویه
dead air
هوای راکد
broken weather
هوای بی قرار
compressed air
هوای فشرده
adverse weather
هوای نامساعد
low air pressure
فشار هوای کم
agglutinant
هوای التیام
marine climate
اب و هوای دریایی
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
blasts
هوای دم کوره بلند دم
warm fronts
جبهه هوای گرم
torchlight
هوای گرگ ومیش
warm front
جبهه هوای گرم
free living
تسلیم هوای نفس
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
blast
هوای دم کوره بلند دم
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
dusk
هوای گرگ ومیش
effulge
برق هوای باز
cooling blower
دمنده هوای سرد
cooling air
هوای سرد کننده
secondary airflow
جریان هوای فرعی
air compressor
هوای فشرده ساز
air tank
کپسول هوای غواصی
tire pressure
فشار هوای لاستیک
tire inflation
فشار هوای لاستیک
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
bleed air
هوای کمپرس شده
blow cold
هوای سرد دمیدن
blow hot
هوای گرم دمیدن
fair weather
دارای هوای صاف
ego trip
تسلیم به هوای نفس
out door court
زمین هوای ازاد
twilight
هوای گرگ ومیش
forced draft
هوای تحت فشار
heatwaves
هوای گرم طولانی
heatwaves
موج هوای گرم
saturated air
هوای اشباع شده
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwave
موج هوای گرم
lower
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
ego trips
تسلیم به هوای نفس
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
owl light
هوای گرگ و میش
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
intake air
هوای مکیده شده
cold front
جبهه هوای سرد
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
open exercise
ورزش در هوای ازاد
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air
هوای مایع شده
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
liquid air container
مخزن هوای مایع
mouthpieces
لوله هوای غواص
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthguard
لوله هوای غواص
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
caliduct
پخش کننده هوای گرم
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
self will
خود رایی هوای نفس
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
storm door
درب عایق هوای توفانی
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
air space
قشر هوای دیوار خالی
smog
هوای الوده به دود وبخار
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
cage
جعبه
cages
جعبه
cases
جعبه
box pass
جعبه رخ ده
chest
جعبه
hutches
جعبه
hutch
جعبه
drawers
جعبه
drawer
جعبه
chests
جعبه
box
جعبه
chest set
جعبه
hot bus bar
جعبه
cist
جعبه
incasement
جعبه
kit
جعبه
boxes
جعبه
kits
جعبه
air box
جعبه دم
case
جعبه
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenade
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenading
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
redeye
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com