English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
Other Matches
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
abhorrer دشمن
foe دشمن
adversaries دشمن
enemy دشمن
enemies دشمن
foes دشمن
hostile دشمن
adversary دشمن
at d. دشمن
xenophobe دشمن
foeman دشمن
adversarial دشمن
dienophile دی ان دوست
ally دوست
allying دوست
unfriended بی دوست
hydrophilic compound اب دوست
hydrophilic اب دوست
chum دوست
friendless بی دوست
philogynist زن دوست
schoolmates دوست
schoolmate دوست
formalist دوست
chums دوست
heart to heart دوست
friends دوست
philoginous زن دوست
bozo دوست
heart-to-heart دوست
leal دوست
heart-to-hearts دوست
friend دوست
buddies دوست
amicable دوست
buddy دوست
fronting سمت دشمن
potential enemy دشمن حتمی
unfriendly دشمن ناشناس
potential enemy دشمن اصلی
waned جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
waning جنگ دشمن
evade گریز از دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
evading گریز از دشمن
evades گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
front سمت دشمن
merged دشمن فاهر شد
antagonising دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
hateable دشمن داشتنی
hostile battery اتشبار دشمن
feudist متحد دشمن
antagonises دشمن کردن
nemesis دشمن بزرگ
enemy forces نیروهای دشمن
enemy state دولت دشمن
enemy state حکومت دشمن
antagonised دشمن کردن
hostile artillery توپخانه دشمن
arch enemy دشمن بزرگ
enemies دشمن کردن
enemy دشمن کردن
man hater دشمن ادم
the enemy کشتی دشمن
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
contains احاطه دشمن
antagonists رقیب دشمن
archenemy دشمن بزرگ
antagonist رقیب دشمن
the enemy نیروی دشمن
engagement درگیری با دشمن
alien enemy دشمن خارجی
engagements درگیری با دشمن
antichrst دشمن مسیح
wane جنگ دشمن
pen pals دوست مکاتبهای
warlike جنگ دوست
hemophile خون دوست
family man زن و بچه دوست
heliophilous افتاب دوست
fraternised دوست بودن
girlfriends دوست دختر
lipophilic چربی دوست
pen pal دوست قلمی
pen pals دوست قلمی
pen pal دوست مکاتبهای
isophilic همجنس دوست
kissing kind باهم دوست
philanthrope بشر دوست
philhellene دوست یونان
philhellenic دوست یونان
solomon صلح دوست
philobiblic کتاب دوست
hydrophile اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic اب دوست علاقمند به اب
intimado دوست صمیمی
unlovely دوست نداشتنی
humansit انسان دوست
phihellenic یونانی دوست
humnanist همنوع دوست
zoophilous حیوان دوست
liquorish نوشابه دوست
philotechnic صنعت دوست
friend دوست کردن
zoophilic حیوان دوست
negrophil زنگی دوست
friends دوست کردن
hydrophilic ترکیب اب دوست
negrophil سیاه دوست
to make a friend of دوست شدن با
ornithophilous مرغ دوست
oxyphil اسید دوست
xenophile بیگانه دوست
oxyphile اسید دوست
phiadelphian نوع دوست
psychrophilic سرما دوست
hydrophilic compound ترکیب اب دوست
necrophilous لاشه دوست
girlfriend دوست دختر
lithophilous سنگ دوست
sweet tooth شیرینی دوست
family men زن و بچه دوست
nucleophile هسته دوست
humanitarian بشر دوست
careerists حرفه دوست
careerist حرفه دوست
myrmecophilous مورجه دوست
philotechnic صناعت دوست
pornerastic جنده دوست
saprophytic پوده دوست
patiot میهن دوست
gregarious گروده دوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com